#قسمت1
#تیکه_هابی_ازکتاب:
سرخیابون،جلوی مسجدشفیعی غلغله بود.
جماعت دورعدّه ای حلقه زده بودند وسر وصدای چند نفر ازوسط جمع هرعابری رابه سوی خودمی کشاند.
_همه آزادندحرف بزنند وزندگی کنند.حق حیات مال همه س.
_ازحق حیات دم نزن،مگ اون بیچاره هایی که توی کردستان باگلولهٔ شماخلقی هابه خاک وخون کشیده شدن،حق حیات نداشتن؟جرم اونافقط این...
_کردستان!؟
اسم کردستان که به گوش محمود رسید یکّه خورد.
همان جا ایستا...