رویای عشق شبنم‌ باسرعت از اتاقش بیرون‌ اومد و در کلاس رو زد یاس تا درو باز کرد شبنم دستش رو کشیدو یاس رو بیرون آورد _ چته شبنم یکم آروم تر _ وای وای یاس باورت نمیشه قرار یه خیر از تهران بیاد برای ساخت و ساز مدرسه ما _ واقعا؟! _ اره دیروز راه افتاده تا شب میرسه از شورا با من تماس گرفتن گفتن خیلی خوشحالم _ اره منم واقعا عالیه در تهران...... خیری که قرار بود برای ساخت و ساز مدرسه کوچک روستای شهر گیلان برود مردی ۲۴ ساله بود به نام کیان که یک همسر و یک فرزند دارد فرزند او عقب مانده به دنیا آمده به دلیل ازدواج فامیلی همسر کیان که اسمش محبوبه است دختر خاله کیان است و هشت سال از کیان بزرگتر است😳 کیان نذر کرده که مدرسه ای کهنه را بازسازی کند تا فرزند دومش سالم به دنیا بیاید او یک براد بزرگتر از خود به نام کیوان دارد وبا پدرش و همسر دوم پدرش (خاله کیوان ) زندگی میکند در عمارتی بزرگ او مردی بسیار شاداب و مهربان است و الان در راه شمال است...... ادامه را فردا میگزارم که قرار کلی اتفاق جذاب بیفتد پس دوستانتان را تگ کنید😊 🌸@MazhabiiiTor🌸