✅ شرح عادیات 🔸 پرده اول: آغاز ماجرا ساعت حوالی ۱۰ صبح بود که بلال اذان گفت هنوز وقت نماز نرسیده اما این اذان برای مردم مدینه آشناست یعنی هرچه سریع‌تر در مسجد جمع شوید که پیامبر کار مهمی دارد همه دست از کار کشیدند آب دستشان بود زمین‌گذاشتند و حرکت کردند پارچه فروش هم که داشت پارچه را برای مشتری می‌برید پارچه و قیچی را زمین گذاشت و با مشتری راهی مسجد شد پیامبر بالای منبر رفت و فرمود: خبر رسیده سپاهی از قبایل کفار در اطراف مدینه کمین کردند تا به شهر حمله کنند و به خیال خود ریشه اسلام را بزنند هم‌همه‌ای بلند شد تازه قائله خیبر تمام شده بود اما این مردم بعد از انقلاب پیامبرشان دیگر با یک زندگی عادی خداحافظی کردند اصلا جنس انقلابشان از جنس بی‌قراری است هرکه لباس اسلام‌می‌پوشد انگار لباس رزم به تن کرده است!!! پیامبر ادامه داد: دشمن قصد جان و مال و دین و شما را کرده است شمشیرها را کشیده تشکیلاتی به پا کرده است سربازها آموزش داده است و ... گروهی از گوشه مسجد بلند شدند و گفتند ما را به جبهه نبرد بفرست تا حمله دشمن را دفع کنیم سپاهی آماده شد و راهی میدان اما چند روز بعد با شکست وارد مدینه شدند ترس مردم بیشتر شد و خطر دشمن جدی‌تر سپاه دوم، سپاه سوم، همه شکست خوردند ... حال مردم شهر اصلاً خوب نیست خطر دشمن تا بیخ گوش آنها رسیده است اگر دشمن وارد شهر شود به صغیر و کبیر رحم نخواهد کرد نه فقط مال که ناموس مردم را هم غارت خواهد کرد کاسه‌های سفالی آشپزخانه‌ها زیر چکمه‌های سربازان دشمن خرد خواهد شد و غذای داخل تنورها آلوده بدست این کفار مسجد پیامبر در آتش خواهد سوخت، دیگر صدای اذان بلال شنیده نخواهد شد این بت پرستان اگر به شهر برسند بتخانه‌‌ها خواهند ساخت و میکده‌ها برپا و روی ناموس مردم قمار خواهند کرد خُب، این مردم، از مکه به خاطر همین‌ها فرار کرده بودند اصلا انقلاب کردند که از زندگی نکبت جاهلی رها شوند و برده این قلدرها نباشند اما مگر اهل مکه و بت‌پرستان ول‌کن ماجرا می‌شوند!!! امید دل‌های پر اضطراب فقط یک نفر است همان یک نفری که به تازگی قلعه خیبر را با دست خود کنده بود همان که هیچ‌گاه پشت به دشمن نکرد و تسلیم نشد همان که اسم و صدایش تن دشمن را می‌لرزاند پیامبر فرمود علی کجاست؟ این جنگ، علی می‌خواهد حال، علی وسط معرکه جهاد است چه می‌کنی؟ هم رزم علی می‌شوی؟ ادامه دارد ... ✅ رسانه مدرسه‌دانشجویی قرآن‌و‌عترت‌ع استان زنجان @md_qoran