✅به نام حضرت عشق!
✅عشق از زبان بانو زلیخا!!! (1)
تا دیدمش، چشمم را گرفت.! ابروها چون هلال ماه، صورت مثل قرص قمر، موهایش چون گیسوان حوریان، گونه هایی رویایی، چشمانش مثل چشمان آهو، چشم و دماغ و دهان متوازن، وقتی لبخند می زد حفره ای لطیف در گونه هایش ایجاد می شد، روی این صورت ماه گونه! خالی مشکی خودنمایی می کرد.
وصف او کجا؟ و دیدن جمالش از نزدیک کجا؟ یوسف از همان اول برای من یک هدف شد.!
از کهنترین و ممتازترین سرودهها در این زمینه؛ منظومه یوسف سروده شمس مغربی «ملا محمد شیرین مغربی تبریزی» در قرن سیزده یا چهارده است و منظومه دراماتیک چارلزج، ولز متوفی ۱۸۷۹ است. در این میان فارسیزبانان، به دلیل باورهای مذهبی خود، بیشتر از غربیان به این داستان توجه کردهاند. در فاصله زمانی قرن چهارم تا سیزدهم منظومههای بسیاری به وجود آمده است که بیشتر آنها در گذر زمان از دست رفته است.
از مثنویسرایان «یوسف و زلیخا» میتوان به ابوالمؤید بلخی (قرن 4 ق)، بختیاری (قرن 4 ق) عمعق بخارایی (قرن 6 ق) منسوب به فردوسی (قرن 5 ق) مسعود دهلوی (قرن 6 ق) جامی (قرن 9 ق)، مسعود قمی (قرن 9 ق)، تذروی ابهری (قرن 10ق) سالم تبریزی (قرن 10 ق)، مقیم شیرازی (قرن 11 ق)، نامی اصفهانی (قرن 11 ق)، شعله گلپایگانی (قرن 12 ق)، شهاب ترشیزی (قرن 13 ق) خاوری شیرازی (قرن 13 ق) اشاره کرد. (برگرفته از مقالههای «یوسف و زلیخا» خیامپور مجله ادبیات دانشگاه تبریز، سالهای 10، 11، 12)
با اندک مراجعه ای به منابع مذکور فقط و فقط می توان گفت؛ «دَمِت گرم ای یوسف!!!»
ادامه دارد ...
✏️
@medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc