✅ به نام خالق چشمان گریان
✅ دغدغه ها و خاطرات راننده اتوبوس رزمنده !!!!
برا اولین بارم بود....
خدا توفیق شرکت در راهیان نور رو بهم داده بود !
تعداد کثیری از دوستان هم ، مانند من دفعه اولشون بود.
شور جوانی بچه ها در اتوبوس گرفت !
از مداحی و مولودی و شعر و سرود و ....
یک حسی بهم دست داد ؟!
احساس کردم راننده ، از دست بچه هامون عصبانی شده !
رفتم و صندلی جلو نشستم.
سر صحبت رو بعد از سلام و احوال پرسی با سوال شروع کردم:
/ اسم و فامیلی شما کیه ؟
_ رضا ع....ق
/ ماشاءالله چند سالتونه؟
_ ۶۱ سال
/ چند سالِ که شما پشت اتوبوس کار می کنید ؟
_ ۴۰ سال
/ پس حتماً حکومت شاه رو درک کردید ؟
_ درک کردم ، عجب درکی ...
/ با نهضت مردمی انقلاب موافق بودید ؟
_ خودم تو خیابونا ؛ شعار مرگ بر شاه می دادم.
/ پس لابد زمان جنگ ، شما هم در جنگ شرکت کردید ؟
_ بله.
/ چند ماه در جبهه های حق علیه باطل ، در منطقه حضور داشتید ؟
_ از ماه گذشته ؛ چهار سال تو جبهه بودم.
/ اگر برگردی ، حاضر می شی دوباره وقت و جان و مالت نذر جبهه کنی ؟
_ اینکه یک باره ده بار دیگه هم برگردم حاضرم !!!
/ به عنوان یک شهروند ، چه دغدغه ای شما را آزار و اذیت میکنه ؟
_ اقتصاد
/ قبول داری که ما بعد از انقلاب ؛ در عرصه های نظامی ، امنیتی ، حکومتی ، علمی و ..... پیشرفت داشتیم ؟
_ ببین دوستم ؛ عرایض شما قابل احترامه ، واقعا ایران در این ۴ دهه ، پیشرفت های بسیاری هم در منطقه و هم در دنیا داشته است.
اما به عنوان یک شهروند ، دوست دارم کشورم از لحاظ اقتصادی ، رشد به سزایی داشته باشه.
/ آقا تشکر ؛ لطف کردید. ببخشید مزاحم شدم ، امری ندارید ؟
_ اینا چه حرفیه ؛ خدا پشت و پناهت .
✍ علی جعفریان
🗓 دهم اسفندماه ۱۴۰۱
📌 مصاحبه با راننده اتوبوس
✏️
@medademan
https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc