تا زمین حداکثر ده متر فاصله دارم؛ هوا گرم و آفتابی است. اگر چکش در برود هیچ اتفاقی برایم نمی افتد. پاهایم به اندازه کافی قوی هستند. این هشتمین قله ای است که فتح خواهم کرد. تا فتح قله فاصله کمی مانده؛ همین که خواستم کمی بالاتر بروم چکش در رفت و سقوط کردم. تصمیم گرفتم به حالت جفت پا سقوط کنم؛ می دانستم مشکلی پیش نمی آید، پشت ساق پاهایم به اندازه ران گاو ماهیچه داشت؛ همین که به زمین رسیدم؛ دو استخوان پاهایم از زانو زد بیرون! خون فوران می کرد؛ بی هوش شدم. ادامه دارد... ✍ محمد مهدی پیری ✏️ @medademan https://eitaa.com/joinchat/4259250201C60440c06cc