🌕
#خواندنی | 🌻 فداها ابوها
پدر به مسافرت رفته بود. در آن فضای گرفته و تاریک که هارونالرشید رقمزده بود، جمعی از شیعیان حضرت، بهزحمت و سختی خود را به خانه امام در مدینه رسانده بودند. سؤال داشتند و آمده بودند به دنبال پاسخ. وقتی فهمیدند امام در خانه نیستند، بهناچار سؤالها را در کاغذی نوشتند و به اهل خانه دادند. فردای آن روز، برای خداحافظی آمدند. فاطمه کاغذشان را داد که به آنها برگردانند. کاغذ را که باز کردند، دیدند فاطمه جواب همه سؤالها را، تکبهتک و مفصل، نوشته؛ فاطمهای که شش سال بیشتر نداشت.
شیعیان، شاد از گرفتن پاسخ، راهی شدند. در مسیر به امام کاظم علیهالسلام برخوردند. ماجرا را برایشان گفتند. امام جوابها را که دیدند، سه بار گفتند: «فِداها ابوها!» یعنی «پدرش فدایش».
🔻 برای خواندن چند روایت کوتاه دیگر به سایت یا
#نرم_افزار_موبایلی نو+جوان مراجعه کنید👇
🌐
http://nojavan.khamenei.ir/showContent?ctyu=15645