⭕️اهمیت افکار عمومی
✍️بخش چهارم
⭕️ عوامل موثر بر شکلگیری افکارعمومی:
🔻میتوان عوامل زیر را در شکل گیری افکارعمومی مؤثر دانست که عبارتند از: مذهب، سنت، عاداتملی، تربیت، خانواده، محیط، شایعات، ارتباطات میانفردی، وسایل ارتباطی، گروههای فشار، رهبران فکری، زمان، همسایگان، طبقةحاکم، اوضاع بینالمللی، فرصتها، کلمات، سانسور و... 30از آنجا که شرح و تفسیر همة این موارد در این مقاله نمیگنجد، در ادامه سعی میکنیم به بعضی از مهمترین آنها اشاره کنیم.
1- رسانهها
💢در حکومتهای مردم سالار، نقش رسانهها، خلق و ایجاد موضوعات مورد گفتگو میان مردم است. نقش رسانههای جمعی در پالایش و شکل دادن افکارعمومی از طریق انتخاب و ارائة رویدادهای اجتماعی و رجحان بخشیدن به برخی مسائل اهمیت بسیار زیادی دارد. رسانههای جمعی با طرح موضوعها و جلب توجه عامه مردم به آنها و نیز برجستهسازی برخی موضوعات در مردم آگاهی ایجاد میکنند.
🔻گوستاولوبن معتقد است مطبوعات با گسترش فزاینده خود، عقاید متضاد با عقاید تودهها را در جامعه مطرح میکنند و از این طریق، نقش آموزشهای کهن را کمرنگ میکنند. رسانههای جمعی در تمامی مراحل شکلگیری افکارعمومی، از پیدایی آگاهی در میان مردم تا قضاوت نهایی همچنان فعال هستند. آنها به مردم نمیگویند در بارة یک موضوع چگونه بیندیشند، بلکه به مردم این پیام را منتقل میکنند که به چه چیزی فکر کنند. بنابراین رسانههای جمعی نگرش مردم را تغییر نمیدهند، بلکه هدف آنها این است که به مردم بباورانند که چه موضوعهایی مهم هستند.
💢باور عمومی این است که رسانهها مهمترین عامل شکلدهی به افکارعمومی هستند. اما در این دیدگاه مناقشه زیاد است.برخی نقش رسانهها را به طور افراطی بالا میبرند و برخی نیز هیچ نقشی برای آنها قائل نیستند. از این رو باید تأثیر رسانهها را از لحاظ جامعه شناسی مورد توجه قرار داد. رویکردهای پژوهشی متعددی که طی حدود نیم قرن پژوهش در مورد ارتباط جمعی ارائه شدهاند، پاسخهای متفاوتی برمیزان تأثیر رسانهها بر افکارعمومی فراهم کردهاند این دیدگاهها را میتوان به سه دوره زمانی تقسیم کرد:
1- دیدگاه تأثیر نامحدود (دوره قدرت تمام عیار رسانهها از سال 1920 تا 1943.م):
💢در این دوره کار رسانهها، تبلیغات و در پی آن اقناع بود. بینش حاکم بر رسانهها، بینش دستکاری فکری برای تأثیر گذاری نامحدود بر مخاطبان بوده است. از آنجا که در این دوره تعدد رسانهها کم و کانالهای ارتباطی معدود است، امکان تأثیر گذاری از طریق رسانهها بالاست و رسانهها میتوانند بر مخاطبان تأثیرات عمیق بگذارند و آنان را به هر شکلی درآورند.
2- دیدگاه تأثیر محدود (دوره اثر محدود رسانهها از سال 1944 تا 1960.م):
💢در این دوره مطالعات، بیشتر روی تأثیر رادیو و مطبوعات بوده است. تلویزیون پیشرفتی نداشت و فاقد قدرت بود و ماهوارههای ارتباطی هم تا آن زمان کاربرد پیدا نکرده بودند. لازارسفلد و همکارانش به این نتیجه رسیدند که رسانهها خیلی قدرتمند نیستند. به عقیده آنها در این دوره فقط رسانه قدرت تغییر افکارعمومی را ندارد بلکه، رهبران فکری نیز نقش اساسی دارند. در واقع قدرت رسانهها تقویت عقاید موجود است.
3- دیدگاههای انتقادی (دوره جدید یا دورة پیچیدگی اثرات یا اندیشه متمرکز به قدرت تلویزیون از سال 1960 تا 1995.م):
💢در این دوره، این نظریه گسترش یافت که با توجه به توسعه تلویزیون، تأثیر رسانهها پیچیده و متفاوت است و آنها را در خدمت سرمایه داری میداند. اخیرا برخی متخصصان علوم ارتباطات بازگشت به دوره قدرت تمام عیار رسانهها را مطرح کردهاند. مثل نظریه مارپیچ سکوت که توسط خانم نئومان ارائه شده است.
ادامه دارد ...
#افکار_عمومی
✅آرما(آرمان ناتمام)
@media_arma