⭕️روانشناسی ارتباطی در رسانه
💢نظريه مارپيچ سكوت
🔺عامل مهمی که در روانشناسی ارتباطی وارد عمل ميشود، «مارپيچ سكوت» است. به اين معنا كه در خصوص يك موضوع مناقشهانگيز، افراد دربارة توزيع افكار عمومي حدسهايي ميزنند. آنها سعي ميكنند دريابند كه آيا در اكثريت قرار دارند يا در اقليت؛ و سپس ميكوشند تعيين كنند كه آيا تغيير افكار عمومي در جهت موافقت با آنهاست يا خير.
💢به باورنئومان، اگر آنها احساس كنند در اقليت قرار دارند يا تغيير افكار عمومي در جهت فاصله گرفتن از آنهاست، ترجيح ميدهند سكوت اختيار كنند. هر چقدر اقليت بيشتر سكوت كنند، مردم احساس ميكنند كه ديدگاه خاص و متفاوت ارائه نشده است و لذا مارپيچ سكوت تشديد مي شود (سورين و تانكارد، 1381:7-96).
👤ويندال، سيگنايزر و اولسون معتقدند كه نظرية مارپيچ سكوت بر فرضيات زير استوار است:
💢 اگر مردم احساس كنند داراي عقايد مشترک با ديگران هستند، درباره آنها با يكديگر صحبت ميكنند؛ اما اگر احساس كنند فقط خودشان صاحب عقيدة خاصي هستند، آن عقيده را آشكارا ابراز نميكنند.
💢 افراد ممكن است از رسانههاي جمعي به عنوان منبع توزيع عقايد استفاده كنند. اگر عقيدة خاص آنها در رسانه مطرح نشده باشد، آنها نتيجه ميگيرند كه آن عقيده مورد پذيرش عمومي نيست.
💢 همه رسانهها به شيوهاي تقريباً انحصاري، عقايد مشابهي را بيان ميكنند (هم صدايي) و موجب ميشوند كه مردم، اغلب از جّو فكري جامعه تصوير نادرستي داشته باشند.
💢 بسياري از افراد كه عقيده خاصي دارند، از ترس انزوا از آن دفاع نميكنند. لذا هر چه بيشتر، افراد ساكت بمانند، ديگران احساس ميكنند كه عقيده مخالف وجود ندارد و بنابراين مارپيچ سكوت در جامعه شكل ميگيرد
📚ويندال، سيگنايزر، اولسون، 1376:6-1365
#سواد_رسانه_ای
✅آرما(آرمان ناتمام)
@media_arma