زنده باد معلم ✍️ حيدر توراني- 15 آبان 1402 همچنانكه در آب بندانِ خيالم شناور بودم و به تصور آنكه همه راههاي رفته را اشتباه رفته ام مرا آزار مي داد و انگار كه چيزي در ميانه آب بدنم را مي گزد اين پا و اون پا مي‌شدم. واژه هاي زيبا و فريباي «نردبان ترقي و سكوي پرتاب»، همه تار و پودم را مي ريسيد و در كارگاه خيالبافي خيال مي بافيد. رانندگي در اين فضاي آشوبناك هر حادثه اي را به ميهماني دعوت مي كرد. درست در همين حين، صداي تصادف هولناكي مرا هول داد. مرد جوان بلندقامت،‌ يقه گشوده، زنجير به دست و به شدت عصباني در مقابلم نمايان شد. در حالتي وحشت زده، شدت ضربه زنجير را انتظار مي كشيدم كه ناگهان صدايي مرا به خود آورد. بي‌درنگ خم شد و پيشاني و دست لرزانم را كه فرمان اتومبيل را سفت گرفته بودم، ‌بوسيد. در يك لحظه همه زندگي 40 ساله معلمي‌ام به سرعت برق مرور شد. نردبان ترقي و سكوي پرتاب را فراموشيدم و تنها به ساحت معلمی انديشيدم؛ اين كه چگونه يك جوان سراپا هيجان و غرور كه مي رفت حياتم را ممات كند، اینگونه تسليم مقام و مرام معلمِ دوران كودكي‌اش شد و آنگونه سرتعظيم فرود آورد. «زنده باد معلم». ✅ کانال رسمی اطلاع رسانی وزارت آموزش و پرورش در ایتا https://eitaa.com/medu_ir