کس نشد از غم یار بیرون زنده از زیر آوار بیرون بشکند دست آنکس که ما را برد از آغوش دلدار بیرون عشق را عشق را از دل ما برد خروار خروار بیرون دیرگاهی است معشوق جان‌ها کرده از پرده رخسار بیرون صاحب هفته را تا ببینی بنگر از جمعه‌بازار بیرون! پای شومینه گرمیم و خندان غافل از اینکه سالار بیرون زیر پرچم رهاییم و آزاد مانده دست علمدار بیرون ای بسا مدّعی‌ها که ماندند از طپش وقت پیکار بیرون برف می‌آید و کوچه سرد است کوچه سرد است و گلنار بیرون ساقیا قفل میخانه واکن یک نفر مانده انگار بیرون @mehdi_jahandar