برادران گفتند: چرا به ما اعتماد نداری! یوسف را با ما بفرست. یعقوب گفت: شما از خطر گرگ غافلید. رفتند و پیراهن خونی آوردند... برادران گفتند: عزیز مصر به ما گندم نمی‌دهد، مگر اینکه بنیامین را با خود ببریم. پیر کنعان گفت: هرگز او را با شما نمی‌فرستم، مگر آنکه پیمان استوار با من ببندید بستند و شکستند... برادران گفتند: بنیامین دزد است، برادرش یوسف هم دزد بود. و نگفتند ما غلط کردیم... پدر گفت: اشتباه از من بود که عزیزم را به شما سپردم @mehdi_jahandar