کنار کاخ یزید، زینب خرابه‌ای بیشتر ندارد خرابه ویرانه‌ای است غمگین که شام تارش سحر ندارد نه سقف دارد نه فرش دارد ولی چرا بوی عرش دارد خرابه‌ای که رقیّه در آن غریبه است و پدر ندارد رقیّه طفلی است بی‌کرانه، رقیّه طفلی بی‌آشیانه رقیّه طفلی است نازدانه که قرص او را قمر ندارد سرِ میان طبق کجایی؟ أعوذُ ربّ الفلق کجایی؟ خرابه شکر خدا شراب جسارت و تشت زر ندارد به سیلی و تازیانه رفتن، شبیه زهرا به خانه رفتن خرابه ویرانه است، شکر خدا که ویرانه در ندارد در آن غروب پر از ستاره، نه گوش ماند و نه گوشواره خوشا به چادرنماز طفلی که دامنی شعله‌ور ندارد نمازِشب‌خوانِ بی‌پناهم! منِ حسینِ علی گواهم که سوره‌ی کوثر شما هم سه آیه‌ای بیشتر ندارد @mehdi_jahandar