که یکی هست و نیست جز او!



مرحوم آیت الله انصاری می فرمودند: 
علامه طباطبایی‌ خودشان برای من تعریف کردند که:
 شب جمعه‌ای در مسجد سهله در نجف اشرف بنده از دور، مراقب آیت الله سیدعلی آقای قاضی‌- قدس‌سره- بودم که ایشان چه می‌کنند و چه حرکات و سکناتی دارند.
دیدم آقای قاضی در تمام مقاماتِ مسجدِ شریفِ سهله مشغول نماز و عبادت و قرائت قرآن و تهجّد و نمازهای نافله و مستحبی هستند.
 من تعجب کردم که این پیرمرد از عبادت خسته نمی‌شوند! تا این‌که نماز صبح را خواندند در حالی‌که من هنوز خودم را به ایشان نشان نداده بودم. 
بعد از طلوع آفتاب، مرحوم قاضی تعقیبات نماز صبح را انجام دادند و از مسجد خارج شدند و آمدند بر روی جاهایی که در بیرون مسجد  قرار دارد، نشستند.و آن‌جا مشغول چای خوردن شدند. 
در این لحظه خودم را به ایشان نزدیک کردم، دیدم در حالی که دست شان را تکان می دادند شروع  به خواندن این شعر هاتف اصفهانی کردند که: 

 یکی هست و نیست جز او
وحده لا اله الا هو!

 این شعر، حال آقای قاضی را منتقلب کرده بود!


__

(نقل از  سیره فرزانگان/عبدالحسن بزرگمهرنیا/نشر سامان دانش/به نقل از:
 گلشن شیدایی،‌ محمد رضا رمزی اوحدی،نشر کتاب همه.)


 @Mehre_ho