ا کنم تو را گیسو به باد دادی و پرچم شدی علی معراج ذوالفقاری و پهلو شکافدار زهرا، نبی، علی؛ همه با هم شدی علی زخمی، شکسته، خورد شده، ذره ذره، ریز ریز یکجا تمام آنچه که گفتم شدی علی من از تنت هر آنچه که شد جمع کرده ام ‌ای وای بر دلم! چقدر کم شدی علی ******** اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – وحید قاسمی پا بر زمین نکش، جگرم تیر می‌کشد ‌ای نور دیده، پلک ترم تیر می‌کشد گفتم عصای پیری من می‌شوی، نشد یاری رسان مرا، کمرم تیر می‌کشد ‌ای میوه‌ی دلم چقدر آه می‌کشی! این سینه از غمت پسرم، تیر می‌کشد با خود نگفتی آخر از این دست وپا زدن قلب شکسته‌ی پدرم تیر می‌کشد؟! پهلوی تو چه زود مرا تا مدینه برد زخمی کبود در نظرم تیر می‌کشد من خیزران نخورده لبم درد می‌کند از بس دهان نوحه گرم تیر می‌کشد ‌ای پاره‌ی تنم چقدر پاره پاره‌ای با دیدنت علی جگرم تیر می‌کشد ********** اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – علی صالحی برسان زود جوانان حرم را عباس که بیارند به خیمه پسرم را عباس دسترنج ِ. همه‌ی عمر مرا باد تکاند جمع کن روی عبایم ثمرم را عباس به زمین میزندم…، داغ جوان سنگین است پس بگیر از دو طرف زیر پرم را عباس زخم تیری که قرار است نصیب تو شود کاش میدوخت به هم چشم ترم را عباس…. …. تا نمیدیدم از این سوی به آن سوی زمین پخش کردند تمام جگرم را عباس زانویم تا شده، اما به تو پشتم گرم است نشکند کاش بلایی کمرم را عباس اکبرم رفت تو هم گر بروی از دستم پس به کی بسپرم این اهل حرم را عباس بعد آن دیر نباشد که ببیند زینب پنجه‌ای چنگ زده موی سرم را عباس ********** اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – احسان محسنی فر بیا و بال و پر بستۀ مرا واکن‌ بیا و پر زدنم را کمی تماشا کن‌ بیا و راهی جبهه نما مرا بابا بیا و جیرۀ جنگی من مهیا کن‌ بیا بسیجی خود را به جبهه کن اعزام‌ بیا و اذن جهاد مرا تو امضا کن‌ نوشت نام قشنگی به روی سربندم نظر ز. مهر و محبت به نام زهرا کن‌ کنار پیکر من، آمدی اگر بابا به حال خویش نما رحمی و مدارا کن‌ میان لشگر دشمن، اگر رهم گم شد میان حلقۀ خنجر مرا تو پیدا کن‌ ز. بین آن همه زخمی که بر تنم آید برای بوسۀ خود ای پدر رهی وا کن‌ برای بردن جسمم به سوی دارالحرب‌ عبای هاشمی خویش را مهیا کن‌ ********* اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – علی اکبر لطیفیان ‌ای تجلّی صفات همه‌ی برتر‌ها چقدر سخت بود رفتن پیغمبر‌ها قد من خم شده تا خوش قد و بالا شده ای. چون که مهر پدران نیست کم از مادر‌ها پسرم! می‌روی، امّا پدری هم داری نظری گاه بیندار به پشت سر‌ها سر راهت پسرم تا در_ آن خیمه برو شاید آرام بگیرند کمی خواهر‌ها بهتر این است که بالای سر اسماعیل همه باشند و نباشند فقط هاجر‌ها مادرت نیست اگر، مادر سقّا هم نیست عمّه ات هست به جای همه‌ی مادر‌ها حال که آب ندارند برای لب تو بهتر این است که غارت شود انگشتر‌ها زودتر از همه آماده شدی، یعنی که آنچنان خسته نگشته است تن لشگر‌ها آنچنان کهنه نگشته است سم مرکب‌ها آنچنان کند نگشته است لب خنجر‌ها چه کنم با تو و این ریخت و پاشی که شده چه کنم با تو و با بردن این پیکر‌ها آیه ات بخش شده آینه ات پخش شده علی اکبر من شد علی اکبر‌ها گیرم از یک طرفی نیز بلندت کردم بر زمین باز بماند طرف دیگر‌ها با عبای نبوی کار کمی راحت شد ورنه سخت است تکان دادن پیغمبر‌ها *********** اشعارهشتم محرم – حضرت علی اکبر علیه السلام – مطهره عباسیان جوان نبود که بود و پسر نبود که بود عزیز مادر و عشق پدر نبود که بود عصای پیری آن‌ها و میوه‌ی دلشان و باغ وصلتشان را ثمر نبود که بود زمان ِ. آمدنش چشم‌های دلواپس به اشتیاق فراوان به در نبود که بود و وقتی آمد و وقتی جوان و رعنا شد به بخت، از همه آماده‌تر نبود که بود. ولی خیال عروسی به سر نداشت علی حسین را نه! تنها نمی‌گذاشت علی علی، علی، علی اکبر چه قدّ و بالایی میان واقعه، چون شیر نر نبود که بود شجاع بود… خودش یک تنه در آن صحرا حریف معرکه‌ی صد نفر نبود که بود که در دلاوری اش، در رشادتش، در رزم حماسه ساز وَ مرد خطر نبود که بود و با همان قد رعنا و قامت برنا حریم امن پدر را سپر نبود که بود. ولی لبان عطشناک امان برید از او حسین، دل که نه! آن لحظه جان برید از او علی به روی زمین و حسین بر سر او پدر ز. داغ پسر جان به سر نبود که بود پدر نه پای گذشتن نه جان ماندن داشت و مات چهره‌ی آن رهگذر نبود که بود همان که عشق پدر بود و با تمام عطش نگاه آن پدر از غصه،‌تر نبود که بود گذشت، رفت پرید و چه روز سختی بود پدر برای پسر خون جگر نبود که بود کسی که داغ جوان دیده یار می‌خواهد که داغدار جوان غمگسار می‌خواهد کجاست مادر اکبر که یار او باشد… پسر برای همه، چون گهر نبود که بود پسر، عزیز، پسر، دیدنی، پسر، زیبا و در میان همه جلوه گ