ملت دانا
☀️#خاطرات_يک_وهابي_كه_شيعه_شد #قسمت_نهم 📌فرار بزرگ 🍃چشم هام رو بسته بودم و توی حال خودم بودم، با
☀️ 📌به ایران خوش آمدی 🍃یه لبخندی زد ایستاد به نماز...بدون توجه به من..... 🍃در باز بود و به خوبی می دونستم بهترین فرصت برای فراره....اما پاهام به فرمان من نبود.... 🍃وضو گرفتم... ایستادم به نماز...نماز که تموم شد.. دستم روگرفت و برد غذا خوری حرم.... غذاش رو گرفت و نصف کرد...نصفش رو با سهم ماست و سوپش داد به من.... 🍃منم تقریبا دو روزی میشد که هیچی نخورده بودم.... 🍃دیگه نفهمیدم چی دارم میخورم.... غذای شیعه... غذای حضرت.... قبل از اینکه اون دست به غذاش بزنه،غذای من تموم شده بود... بشقابش رو به من تعارف کرد و گفت:بسم الله بگو و منم بی اختیار و نه چندان آهسته گفتم:بسم الله نمیدونم به خاطر لهجه ام بود یا حالتم یا ...... ولی حاجی و اطرافیان با صدای بلند خندشون گرفت... مونده بودم باید بخندم،بترسم یا تعجب کنم.... 🍃کم کم سر صحبت رو باز کرد ...منم از هر تکه ماجرا یه تیکه هایی رو براش تعریف کردم و فقط گفتم که به خاطر خدا از کشورم و خانواده ام دل کندم و اومدم ایران تا به خاطر اسلام مبارزه کنم و حالا هم هیچ جا پذیرشم نکردن و میگن خلاف قانونه و باید برگردم کشورم و اجازه تحصیل و اقامت ندارم..... 🍃وقتی داشتم اینها رو میگفتم تمام مدت سرش پایین بود و دونه های تسبیحش رو بالا و پایین میکرد.... حرف های من که تمام شد، از جا بلند شد و رفت سمت قرآن و قرآن رو باز کرد بعد اومد سمتم و دستش رو گذاشت روی شانه ام و گفت: .....به ایران خوش امدی....... ✍از قول برادرِ وهابی که شیعه شد: 👈در بین ما استخاره کردن وجود نداره و من برای اولین بار اونجا بود که با این عمل مواجه شدم و اصلاً مفهوم این حرکات رو درک نمیکردم ....بعد ها حاجی به من گفت:جواب استخاره، آیه ای از قرآن بود که خداوند به مومنین دستور میدن در راه خدا هجرت کنن.... 💫اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🆔@MellatDana ملت دانا