🔶ما نیاز داریم به اینکه یک «نهضت رفع سوءتفاهم!» راه بیندازیم؛ چون این سوءتفاهم در دایره بسیار گستردهای پیش آمده است و با پاسخ دادن به چند شبهه و جواب دادن به چند سؤال، برطرف نخواهد شد. در جریان نهضتِ رفع سوءتفاهم، هر اختلافی که پیش آمد اولاً، باید بگوییم «ممکن است سوءتفاهم شده باشد! شاید دعوای عنب و انگور است؛ هر دوی شما دارید درباره انگور صحبت میکنید اما لفظتان با هم فرق میکند!»
ایراد ما این است که درست حرف نمیزنیم و دین را درست معرفی نمیکنیم. نهضت رفع سوءتفاهم برای این است که ما اکثر کسانی را که از دین و خط خدا و اسلام ناب فاصله گرفتهاند، به این مرام جذب کنیم.
اگر ما ميتوانستیم در خانه، مدرسه، مساجد گفتمان سازی کنیم که دینداری یعنی واقعبینی، بساط بسیاری از دعواهای و منازعات سیاسی جمع ميشد. چون امکان فریب نبود و دوقطبیهای کاذب ایجاد نمیشد.
تا وقتی ادبیات دینی و انقلابیِ ما سوءتفاهمبرانگیز باشد و قابلیت سوءاستفاده را داشته باشد و تا وقتی نتوانیم دین را اینطور معرفی کنیم که «دین چیزی غیر از واقعنمایی و واقعگرایی نیست» این دعوای اصلاحطلب-اصولگرا وجود خواهد داشت.
📕یک آقایی اول انقلاب، کتابی نوشت به نام «دانش و ارزش» و این تئوری خودش را تقویت کرد و سرایت داد به عرصه سیاست و گفت: «اینها ارزشی هستند، ما دانشی هستیم...» یک حلقهای درست کرد و آن حلقه آمدند جریان اصلاحطلب اصولگرا درست کردند و دو ادبیات-بهدروغ- در جامعه ما رواج پیدا کرد. اصلاً کلمه ارزشها را از کجا آوردی؟! دین فقط به واقعیتها دعوت میکند.
📌خب چرا ما مذهبیها به جای اینکه مردم را با ادبیات واقعبینانه به دین دعوت کنیم، با یک ادبیات ارزشی دعوت میکنیم؟ مگر حضرت زهرا علیها السلام با ادبیات و نگاه واقعبینانه به منافع دنیایی مردم، از ولایت دفاع نميکرد؟ حضرت ميفرمود: شما خلافت را از کسی گرفتيد که آگاه به امور و منافع دنیایی شما بود! پس دنیای خود را تباه خواهید کرد.
📕از سال 84 حضرت آقا تلاش کردند خط بطلانی بر این دوگانه بیمعنی و مضحک بزنند و جامعه را آگاه سازند:
«بنده دعوای اصلاحطلب و ا اصولگرا را هم قبول ندارم. این تقسیمبندی را غلط میدانم. نقطه مقابل اصولگرا، اصلاحطلب نیست؛ نقطه مقابل اصلاحطلب، اصولگرا نیست. نقطه مقابل اصولگرا، آدم بیاصول و لاابالی است؛ آدمی که به هیچ اصلی معتقد نیست؛ آدم هرهری مذهب است. یک روز منافع او با فضای عمومی ایجاب میکند که بهشدت ضد سرمایهگذاری و سرمایهداری حرکت کند. یک روز هم منافعش یا فضا ایجاب میکند که طرفدار سرسخت سرمایهداری شود؛ حتی به شکل وابسته و نابابش! نقطه مقابل اصلاحطلبی، افساد است. بنده معتقد به اصولگرای اصلاحطلبم؛ اصول متین و متقنی که از مبانی معرفتی اسلام برخاسته، با اصلاح روشها بهصورت روز به روز و نو به نو ... ما باید روشها را اصلاح کنیم. در روشها اشتباه و نقص وجود دارد. گاهی به مرحلهای میرسیم که امروز دیگر جواب نمیدهد؛ باید مرحله دیگری را شروع کنیم. حفظ اصول و اصلاح روشها، معنای اصلاحطلبی است». (21)
🔷دوقطبیِ حقیقی در کشور ما این است: خیالپردازان و واقعبینان.
♦️خیالپردازان گفتند برجام تنها راه حل تمام مشکلات کشور ما است. ما برای حل مشکلات مردم تنها یک راه داریم، آن هم مذاکره و برجام است،
♦️اما واقع بینان میگفتند مذاکره یکی از ابزارهای مبارزه با دشمن است. ما که نباید تمام مملکت را صرف یک مذاکره بکنیم! همه دعوا سرِ این است، دعوا سر چیز دیگر نیست. همهجا همین است، همهجا دعوا سر واقعبینی و خیالپردازی است. این را هم اساساً دوقطبی نمیشود گفت.
💠 قرآن کریم هم فرمود: «وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ» (22)؛ با اينكه هيچ دليلى علمى بر گفته خود ندارند و جز خيال و گمان دنبال نمىكنند، در حالى كه خيال و گمان هيچ دردى را دوا ننموده، اینها از گمان پیروی میکنند؛ از علم پیروی نمیکنند! هرکسی از گمان پیروی کند، او کمکم خودش موجب حذف خودش میشود و نیازی به دوقطبی سازی نیست.
دوقطبیسازی کاذب -بهویژه سر این جناحکشیهای غیرواقعبینانه- و تقویت آن در جامعه کار خبیثانهای است؛ کارِ خبیثانهای که جز با فریاد زدن و نهی از منکر کردن، نمیشود درستش کرد. منتها اکثر کسانی که در کشور باید بیایند به دادِ این فضا برسند و فضا را اصلاح کنند و توانمند هستند که در این فضا حرکت کنند، گویا در حال غفلت به سر میبرند؛ انگار درکی از اولویتهای منکر و معروف در جامعه ندارند. «نهضت رفع سوء تفاهم» در حال حاضر بزرگ ترین امربه معروف و نهی از منکر است!
شما میتوانید ده تا یا بیستتا طرحِ خوب و مفید برای جامعه معرفی کنید و بدون توجه به اصلاحطلب یا اصولگرا بودنِ افراد، بگویید: «هرکس یا کسا