💠داستان از ابن عباس روایت شده است که روزی حضرت رسول سیصد دینار به امیر مومنان اعطائ کردند حضرت علی فرمود : وَ اللَّهِ لَأَتَصَدَّقَنَّ اللَّيْلَةَ مِنْ هَذِهِ الدَّنَانِيرِ صَدَقَةً يَقْبَلُهَا اللَّهُ مِنِّي به خدا سوگند امشب از این دینارها صدقه خواهم داد صدقه ای که خداوند قبول فرماید. حضرت امیر می فرماید همان شب بعد از آنکه نماز عشاء را با پیامبر خواندم صد دینار از آن پول را برداشتم و از مسجد خارج شدم پس با زنی روبرو شدم آن صد دینار را به او دادم صبح که شد شنیدم مردم می گویند علی صد دینار به یک زن زنا کار صدقه داده است من از شنیدن این خبر به شدت غمگین گشتم شب بعدی که شد بعد از نماز صد دینار برداشتم وگفتم وَ اللَّهِ لَأَتَصَدَّقَنَّ اللَّيْلَةَ بِصَدَقَةٍ يَتَقَبَّلُهَا رَبِّي مِنِّي به خدا سوگند امشب از این دینارها صدقه خواهم داد صدقه ای که پروردگارم از من قبول فرماید پس به راه افتادم مردی را دیدم پس آن پول را به او صدقه دادم اما صبح که شد شنیدم می گویند :دیشب علی یکصد دینار به یک دزد داده است باز غصه شدید مرا فرا گرفت اما گفتم وَ اللَّهِ لَأَتَصَدَّقَنَّ اللَّيْلَةَ صَدَقَةً يَتَقَبَّلُهَا مِنِّي به خدا سوگند امشب صدقه ای می دهم که خدای از من قبول کند. پس بعد ازآنکه نماز عشاء را با پیغمبر به جای آوردم از مسجد خارج شدم در حالی که صد دینار همراهم بود پس با مردی برخورد کردم و آن یکصد دینار به او دادم فردا شنیدم که اهل مدینه می گویند:شب گذشته علی شخص ثروتمندی صد دینار صدقه داده است دچار غم شدیدی شدم (با توجه به علمی که حضرت داشت و با اطمینان می فرمود به خدا قسم که صدقه ای که می دهم مورد قبول واقع می شود برای حضرت این سوال مطرح می شود که چرا اینطور شد چون طبق علم امام این صدقه او باید مورد قبول واقع شود پس به محضر مدینه علم می رود تا در دیگری از علم به رویش گشوده شود حضرت در ادامه می فرمایند: ) پس به محضر رسول خدا رفتم قضیه را گفتم به من فرمود: يَا عَلِيُّ هَذَا جَبْرَئِيلُ يَقُولُ لَكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ قَبِلَ صَدَقَاتِكَ اینک جبرییل است که به تو می گوید :خداوند صدقات تو را قبو ل کرد همانا صدقه ای که شب اول به دست زن زن زناکاری افتاد پس او به خانه برگشت و ازفساد توبه کرد و آن صد دینار را سرمایه قرار داد و به فکر شوهر افتاده تا ازدواج کند و زندگی شرافتمندانه ای آغاز کند و صدقه دوم تو در دست دزدی افتاد پس به منزلش برگشت و از دزدی توبه کرد و پول تو را سرمایه قرار داد تا تجارت کند و صدقه سوم تو در دست ثروتمندی افتاد که سالهاست مالش را تزکیه نمی کرد اما بخشش تو موجب شد که وقتی به خانه اش برگشت خودش را سرزنش کرد و گفت : وای بر تو این علی بن ابی طالب که پولدار نیست اما به من یکصد دینار صدقه می دهد اما من که سالهاست زکات واجب شده است و نداده ام پس زکات مالش را محاسبه کرد و دینار فراوان زکات داد و این آیه در حق تو نازل شد : رِجالٌ لا تُلْهِيهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَيْعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقامِ الصَّلاةِ وَ إيتاءِ الزَّكاةِ يَخافُونَ يَوْماً تَتَقَلَّبُ فيهِ الْقُلُوبُ وَ الْأَبْصارُ لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ ما عَمِلُوا وَ يَزيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ بِغَيْرِ حِسابٍ (38-39نور 37) مردانى كه نه تجارت و نه معامله‏اى آنان را از ياد خدا و برپاداشتن نماز و اداى زكات غافل نمى‏كند آنها از روزى مى‏ترسند كه در آن، دلها و چشمها زير و رو مى‏شود.(آنها به سراغ اين كارها مى‏روند) تا خداوند آنان را به بهترين اعمالى كه انجام داده‏اند پاداش دهد، و از فضل خود بر پاداششان بيفزايد و خداوند به هر كس بخواهد بى حساب روزى مى‏دهد (و از مواهب بى‏انتهاى خويش بهره‏مند مى‏سازد).(۶) 👌نکته معارفی-اعتقادی شاید برای شنونده در خصوص بخشهایی از این داستان سوالاتی پیش بیاید از جمله این که ندانستن راز صدقه های قبول با توجه به علم غیب امامان ، چگونه توجیه می شود؟ در پاسخ می توان نکاتی را بیان کرد از جمله این که علم غیب امامان مثل علم غیب الهی لایتناهی و همیشگی نیست بلکه اگر او بخواهد وخدا هم بخواهد مطلع خواهد شد ؛ «اذا اراد علم» یعنی زمانی که بخواهند به علوم خاصه لَدُنّی دسترسی می یابند، و ممکن است در مواردی و روی جهاتی از باب «قضیه فی واقعه » خداوند رازی را از اولیا خود مخفی کند چنانچه در سوره کهف و قصه حضرت موسی و حضرت خضر اموری از حضرت موسی مخفی شده بود در حالی که همان امور برای حضرت خضر روشن و مشخص بود. و در این قضیه اصل قبولی صدقات سه گانه برای حضرت امیر(ع) روشن شده بود اما تبیین چگونگی آن با فاصله سه روز اتفاق افتاد. 🔻 ادامه دارد 👇👇 ✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰 http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d