💠
داستان
هارون بن عيسى گفته است: امام صادق(ع) از فرزندش محمد پرسید: «چه مبلغ مال نزد تو باقى مانده؟» عرض كرد: «چهل دينار» فرمود: «آنها را بين فقرا تقسيم كن.» عرض كرد: «آن وقت ديگر چيزى براى خودمان نداريم!» فرمود: «اين مبلغ را صدقه بده. خدا جايش را پر مىكند. آيا نمىدانى که هر چيزى كليدى دارد و صدقه كليد روزى است.»
محمد، طبق دستور پدر، اموال موجود را صدقه داد. طولى نكشيد و ده روز بیشتر نگذشت که مبلغ چهار هزار دينار از جايى براى حضرت رسيد. پس فرمود: «پسرم! ما، چهل دينار در راه خدا داديم، خدا، در عوض، چهار هزار دينار براى ما رسانيد.»
کافی، ج۴، ص۹
💠
داستان
امام هفتم علیه السلام می فرمایند: امام صادق علیه السلام همراه با جمعی که دارای اموالی بودند در راه بود، خبر دادند در این مسیر دزدانی هستند که راه را بر مردم گرفته و اموال آنان را به غارت می برند.
بدن کاروانیان از وحشت به لرزه آمد، حضرت فرمودند: شما را چه شده؟
گفتند: اموالی با ماست که از غارت شدن آن به توسط دزدان راه می ترسیم.
آیا آن اموال را به عنوان اینکه از شماست از ما قبول می کنی؟ باشد که دزدان راه اگر آنها را در اختیار تو ببینند گذشت کرده و واگذارند.
فرمودند: چه می دانید؟ شاید دزدان جز مرا قصد نداشته باشند، شاید آنها را برای تلف شدن در اختیار من بگذارید.
گفتند: می گویی چه کنیم؟ آیا اموالمان را زیر خاک پنهان کنیم؟ فرمودند: نه، چرا که دفن آنها سبب ضایع شدن آنهاست، شاید بیگانه ای یا غریبی به آن دستبرد بزند یا ممکن است بعد از این به آن دست نیابید و محل آن را گم کنید.
گفتند: چه کنیم؟ فرمودند: آن را نزد کسی به امانت بگذارید که حفظش کند و از آن جانبداری نموده و به آن بیفزاید، و یک درهم از آن را از دنیا و آنچه که در آن است بزرگتر نماید، سپس آن را به شما باز گرداند و بر شما بیش از آنچه که نیازمندید کامل و تمام نماید.
گفتند: چنین امانتداری کیست؟ فرمودند: پروردگار عالمیان، عرضه داشتند:
چگونه نزد او امانت بگذاریم؟ فرمودند: به ناتوانان از مسلمانان صدقه دهید، عرضه داشتند: در این بیابان چنین افرادی وجود ندارند تا ما به آنان صدقه بدهیم، فرمودند: ثلث مال خود را تصمیم بگیرید در راه حق صدقه دهید تا خداوند باقی آن را از بلایی که از جانب دزدان می ترسید به سر شما آید حفظ کند. عرضه داشتند: تصمیم گرفتیم، فرمودند: پس همه ی شما در امان خدا هستید، راه را ادامه دهید.
حرکت خود را ادامه دادند، سر و کله ی دزدان پیدا شد، حضرت فرمودند:
چرا می ترسید؟ شما در امان خدا هستید. دزدان جلو آمدند، پیاده شده دست امام صادق علیه السلام را بوسیدند و گفتند: دیشب در عالم خواب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را دیدیم، به ما امر فرمودند خود را به حضرت شما عرضه کنیم، اکنون در اختیار شما و این کاروانیم تا دشمنان و دزدان راه را از آنان دفع کنیم، فرمودند: نیازی به شما نیست، کسی که شما را از ما دفع کرد، دشمنان و دزدان راه را از ما دفع می کند!
کاروان سالم بیابان را پشت سر گذاشت، ثلث مال خود را به ناتوانان صدقه دادند، تجارتشان برکت گرفت، به هر درهمی ده درهم به دست آوردند، گفتند:
برکت وجود حضرت صادق علیه السلام چه اندازه عظیم و بزرگ بود! حضرت فرمودند:
برکت معامله با خدا را شناختید، بر آن مداومت کنید.(۱۶)
ــــــــــــــــــــــــــــ
📎پی نوشتها
۱.بحارالانوار، ج۱۱، ص۱۱۰
۲.توبه/۱۰۴.
۳.عدّة الدّاعي ، ص ۵۹
۴.منافقون، آیات۱۰ و۱۱
۵.کافی، ج ۲، ص۱۰۳
۶.حدید/۱۸
۷.بحارالأنوار، بیروت، ج۹۳، ص۱۳۷.
۸.من لایحضره الفقیه،ج۲، ص ۶۶
۹.نهج حکمت ۲۵۸
۱۰.ثواب الأعمال، ص۱۴۰.
۱۱.بحار الأنوار ،ج۹۶،ص۱۳۳
۱۲.عنکبوت/ ۷
۱۳.تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص۳۹۵.
۱۴.نهجالفصاحه، ص 283،
۱۵.الکافی ج ۴ ص ۵ .
۱۶.وسائل الشیعه،ج۹،ص۳۹۰
🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺
✅ کانال محتوایی منبر طلاب🔰🔰🔰
http://eitaa.com/joinchat/3087990800Cdc959f683d