🔹وقتی که خوابش برد، آقا جان امیر المؤمنین به خوابش آمد گفت فلانی چرا اینقدر شکایت و زاری می کنی⁉️
مگر ما به شما گفتیم بیایید اینجا؟ شما خودتان خواستید در این مسیر قرار بگیرید! حالا هم میگوییم اگر میخواهید پیش ما در نجف بمانید و درس و بحث را ادامه بدهید همین نان و ماست خالی گیر شما می آید! اما اگر میخواهی به عالاف و علوف دنیا برسی، باید بروی حیدر آباد هندوستان!!
این طلبه رو کرد به امیرالمونین در عالم رویا گفت آقا جان من به شما میگویم گرفتارم شما به من می گویید بروم حیدر آباد هندوستان⁉️
آقا گفت جواب ما همین است! اگر می خواهی در نزد ما بمانی همین نون و ماست طلبگی است؛ اما اگر دوست داری به دنیا برسی برو حیدر آباد..