🔸شب عملیات هویزه بود، سید حسین از من خواست تا برایش آب بیاورم تا غسل شهادت کند، بهش گفتم: آب به اندازه کافی نداریم. با حالت سماجت گفت: به اندازه شستن سرم هم باشه، کافیه. به او گفتم: فردا عملیات است و در گرد و خاک، دوباره سرت کثیف می‌شه، اصلا مگه می‌خوای بری تهران؟ حسین نگاهش را پایین انداخت و آرام گفت: نه، فردا می خوام با خدا ملاقات کنم. بالاخره یکی از بچه ها با کتری آب رو کمی گرم کرد و حسین سرش را شست و فردای همان روز سیدحسین به دیدار خدا شتافت. ۱۶ دی ۱۳۵۹ روز دیار با خدا سردار شهید سید محمد حسین علم الهدی ☑️ موسسه معراج اندیشه پویا http://karkhenoor.ir https://eitaa.com/meraj_andisheh_pouya splus.ir/meraj_andisheh_pouya