🌹سردار شهید علی ماهانی و اقامه نماز به جماعت در مسجد با وجود مجروحیت شدید 🔹از بیمارستان شهید مصطفی خمینی که مرخص شد گفت: مادر ! من چند روزی می خواهم در منزل شما باشم. 🔸نمی خواست پدر و مادرش ماجرای زخمی شدن او را بفهمند و ناراحت شوند. 🔹مدتی که وجود مبارکش در خانه ما بود همه جا بوی پاکی می داد. 🔸روزی گفت: مادر! کاش می شد نماز را به جماعت می خواندم. 🔹گفتم: مادر! تو که حالت خوب نیست فعلا همین طوری بخوان خوب که شدی برو نماز جماعت 🔸از ترس اینکه نرود نشانه مسجد محل را به او ندادم. 🔹تا اینکه روزی قبل از اذان صبح از خواب بیدار شدم و دیدم نیست. 🔸با خودم گفتم: حتما نشانی مسجد را پیدا کرده؛ اما باز هم شک داشتم. 🔹با عجله به طرف مسجد به راه افتادم وارد مسجد شدم و از جلوی درب ورودی نگاه کردم. 🔹دیدم در حالی که همراه با چند نمازگزار نشسته و منتظر اذان صبح است یک دست سالمش را هم به آسمان گرفته و دعا و نیایش می کند. 🔸از شدت بغض کنار مسجد نشستم و گریه کردم. ✅راوی خدیجه موسوی مادر شهید ابوالفضل سنجری @merajshohadaa