دیشب آخر شب، بچه ها دوتا مسابقه داشتن:
مسابقهی کی از همه ساکت تره و مسابقهی کی زودتر میخوابه؟!
دختر سومیم از اول تو مسابقه ها همکاری نکرد و همش قانون رو شکست، با اینکه میدونست حواسم بهش هست که داره همش خلاف حرفم عمل میکنه؛ وقتی خواهراش ساکت خوابیدن بهش گفتم هر دوتا مسابقه رو باختی!
اونم با یه حالت خوف و رجایی گفت:«
میشه همه چی از اول برام شروع بشه؟»
منم که امید به بخشش و ناراحتیش رو دیدم و میدونستم بازیگوشیش نزاشته قانون مدار باشه دلم نیومد با وجودقانون شکنی ها بهش نه بگم!
◽️◽️◽️◽️◽️◽️◽️
یهو یاد رابطهی خودم با
خدا افتادم!
خدایا من قانون های تو رو زیر پا گذاشتم با اینکه میدونستم تو داری میبینی منو و شاهد اشتباهاتم هستی...
بنده های خوبت و خوب بندگی، کردنشونم جلو چشمم بود اما نادیده گرفتم و به خطاهام ادامه دادم!
اما تو میدونی من از سر عصیان، گناه نکردم! بلکه خواسته های نفسانیم منو به بازی گرفتن...
حالا
شبای قدر رسیده! با هزارامید، نگران از گناهانم اومدم در خونه ت تا بگم: میشه گناهام رو پاک کنی و از سر تقصیراتم بگذری؟!
به قول دخترم؛
خدایا میشه از امشب، همه چی برام ، از اول شروع بشه؟!
می دونم ناامیدم نمیکنی،
خدای مهربون تر از مادر...
✍آينــــــــــﮫ
#رمضان #ماه_رمضان #شب_قدر
🆔️
@merikhi_venosi