✍ خانم تاجری با همسرش خدمت مرحوم آیت الله صدر (از مراجع تقلید گذشته) رفته بود. این تاجر خدمت آقا می‌نشیند و خانمش به اندرونی منزل می رود تا با همسر این مرجع تقلید دیدار کند. 👌 وقتی این خانم در می‌زند ، همسر آیت الله صدر در را باز می کند ↩️ اما زن تاجر که می‌بیند لباسهای این بانو خیلی معمولی است خیال می‌کند که او کلفت منزل است و از ایشان می پرسد خانم کجاست؟ من با خانم کار دارم!!! 😰 همسر مرحوم صدر خجالت می‌کشد بگوید من همسر آیت الله هستم و می گوید خانم نیستند !!! 👈 زن تاجر می رود ! ❗️ وقتی مرحوم صدر به اندرونی می آیند و می بینند همسرشان خیلی گرفته است می پرسند چرا شما ناراحت و غمگین هستید؟ 😞 همسرشان می گوید: این زن تاجر آمد خیال کرد من کلفتم و به من گفت خانم کجاست؟ من هم گفتم خانم نیست!! ☝️ایشان می فرماید: راست گفتی!! شما هم خانم نیستی!! 👌 خانم آن است که چادرش وصله داشت اما فدکش مال فقرا و ضعفا و بیچاره ها بود.....😭😭😭 📚 پرده ها و حکایت های اخلاقی صفحه ۱۴۶ 🆔️ @merikhi_venosi