خطر اخوان المسلمین برای کشورهای خاورمیانه (قسمت دوم ) جریان التکفیر و الهجره مانند نامش ابتدا حکومت وقت مصر و سایر حکومت ها و مردمانی که از آنها حمایت یا در مقابل آنان سکوت می کنند را تکفیر می کرد و معتقد بود جوامع فعلی همگی جاهلی اند و مومنان واقعی که آنان را مسلمان می خواندند باید از این جوامع هجرت کنند و در مکان هایی دور دست جامعه حقیقی اسلامی را تشکیل دهند‌. سپس با پیوستن سایر مردم جامعه قدرت می گیرد و از قِبَل مقابله با حکومت و در دست گرفتن قدرت در نهایت خواهد توانست تبدیل به ابرقدرتی شود که دنیا را تحت کنترل خود قرار دهد. در نهایت شکری احمد مصطفی در سال ۱۹۷۸ توسط حکومت مصر دستگیر و اعدام شد و پیروانش به شدت سرکوب شدند. ولی جریان اخوانی که به دعوت معتقد بود با رهبری حسن هضیبی و سپس عمر تِلمَسانی به فعالیت های خود تدوام بخشید و توانست سازماندهی گسترده ای را از جوانان در مصر و سایر کشورهای جهان صورت دهد. جریان دعوت اخوان علاوه بر جذابیت در بین اهل تسنن در میان شیعیان نیز هواداران بسیاری جذب نمود تا جایی که آیت الله سید محمدباقر صدر با همراهی سید مهدی حکیم و جمعی دیگر " حزب الدعوه " را در عراق تحت تاثیر تفکرات اخوان المسلمین تاسیس کردند. حتی در ایران نیز این تشکل طرفدران زیادی داشت تا آنجا که روشنفکران ایرانی همچون آیت الله خامنه ای ، دکتر شریعتی و آیت الله طالقانی ، نیز مدافع تفکرات اخوان بودند و آثار آنان را ترجمه و بازنشر می کردند. چرا که طیف دعوت اخوان المسلمین آن روز ها با تقسیم بندی دارالاسلام و دارالکفر و لزوم مقابله با نفوذ استثمارگران در دنیای اسلام، از جریان های روشنفکری مبارز اسلامی به شمار می رفتند که هم در مقابل رژیم صهیونیستی موضع علنی داشتند و هم در برابر دولتهای مرتجع عربی که وابسته به استعمار بودند. جریان اخوانی حتی نسبت به دولت های سکولار مخالف استعمارگران هم دید منفی داشت و شکست ناصر در جنگ ۶ روزه را ناشی از عدم توجه او به دین و معنویت و اتحاد با کفار شوروی می دانست. اما انحراف اخوان از کجا آغاز شد؟ به زعم نگارنده اخوان المسلمین حرکتی اصیل بود لکن بر اثر فشارهای زندان ، اختناق ، شکنجه و از میان رفتن متفکران و افراد موثرش، در واقع از مبارزه خسته شد و سعی کرد با حکومت وقت مصر سازش کند . پس از جنگ ۱۹۷۳ انور سادات رئیس جمهور وقت مصر در یک استحاله عمیق فکری و عملی کاملا به سمت غرب گرایش پیدا کرد و نیاز داشت تا با کمک جریان های مذهبی کمونیست ها و چپ گرایان مصری و ایضا ناسیونالیست های ناصریست را سرکوب کند و بهترین ابزار برای وی در این مسیر جریان اخوان بود . زیرا آنان اولا دشمنی دیرینه با کمونیست های کافر به خدا داشتند و ثانیا از عقبه مردمی قابل توجهی در میان ملت مصر برخوردار بودند . اما جالب اینجا بود که رهبران جریان اخوانی که طی سالها تحت فشار و شکنجه بودند و خسته از زندان و داغ و درفش ، پذیرفتند گذشته را فراموش کرده و ابزاری در دست دولت شوند. تا جایی که حاضر نشدند در مقابل امضای پیمان کمپ دیوید توسط انور سادات موضع محکم و جدی بگیرند و مرشد کل اخوان عمر تلمسانی از مذاکره ( و نه صلح ) با اسرائیل حمایت کرد با این توجیه که زمانی پیامبر اسلام هم با یهودیان مذاکره می نمود . در واقع می توان گفت در دوره تلمسانی اخوان المسلمین از یک جنبش اصیل آرمان گرای دینی ، آرام و خزنده به سمت یک جریان سیاسی واقع گرا سوق یافت که بیشتر به دنبال منافع حزبی و حرکت در جهت دستیابی به قدرت بود تا پی گیری آرمان های امام حسن البناء . ادامه دارد ... @mersad598