هدایت شده از 
🇮🇷بسم الله الرحمن الرحیم🇮🇷 يَوْمَ يَأْتِي بَعْضُ آيَاتِ رَبِّكَ لَا يَنفَعُ نَفْسًا إِيمَانُهَا لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِي إِيمَانِهَا خَيْرًا قُلِ انتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ:ﺭﻭﺯﻱ ﻛﻪ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺕ ﺑﻪ ﻇﻬﻮﺭ ﺁﻳﺪ ، ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﻳﺎ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺍﻳﻤﺎﻧﺶ ﻋﻤﻞ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎم ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺳﻮﺩﻱ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﮕﻮ: ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺷﻴﺪ، ﻣﺎ ﻫﻢ ﻣﻨﺘﻈﺮﻳﻢ[۱] غیبت یک سنّت قهریِ الهی، برای ایجاد یک مرتبه کمالی، یعنی رجوع از عالَم ظاهر به عالم باطن! رجوع از مرتبه ظاهر به مرتبه باطن است. بنابر آنچه که در قبل به آن اشاره شده سنّت غیبت با خروج حضرت آدم از جذبه ربوبی و انوار محمّدیه و ولاییِ بهشت و تعلّق گرفتن به بدن جسمانی و هبوط روی زمین آغاز شد! این هبوط سبب غلبه احکام عالم ظاهر(طبیعت) و بدن، مبتلا شدن روح به غیبت از انوار توحیدی و ولایی شد، حق تعالی در این احوالات به حضرت آدم وعده ی به هدایت و بازگشت او به جایگاه اوّلیه(بهشت ربوبی) را فرمود! پس از آن جناب آدم با سیر کمالیه و سلوک نوریه(عبادت و عبودیّت) تحت لوای خمسه طیّبه، سلطنت و سلطه احکام عالم ظاهر و بدن را شکسته و به تدریج مستعد شد برای عبور از غیبت(حجاب ظلمات احکام عالم ظاهر و بدن) و رجوع به عالم باطن و مقام حضور و شهود! یعنی بازگشت جناب آدم بسوی محضر ربوبی الله و ولایت خلیفه الله! یعنی رجوع به همان جایگاهی که ابتدائاً(عالم الست یا ذر یا...) حضور داشت! منتهی ماهیّتی که اکنون به نام من(روح الهی) بسوی محضر ربوبی بازگشت میکند با آن هویّت من(روح الهی) که ابتدائاً در محضر ربوبی بود، بسیار متفاوت است! چرا؟!!! پس از تعلّق گرفتن روح(من) به بدن در واقع از محضر ربوبی الله و ولایی خلیفه الله، به روی زمین هبوط کرد و در وضعیت و نهایتِ فقر، نیاز، ضعف، نقص و عجز قرار گرفت! یعنی با هبوط به معنی مطلق کلمه فقر، عجز، ضعف و نیاز خویش را ادراک نمود! نتیجتاً همین فقر، ضعف، عجز و نقص در واقع عطش و طلب او نسبت به کمالاتی شد که مطلوبِ او به بلندای بی نهایت است! این عطش و طلب نیز موجب حرکت و سیر و سلوک - عبادت و عبودیّت جناب آدم شد تا با خروج از عالم ظاهر و احکام بدن، بسوی عالم باطن و احکام روح، رجوع و سرانجام به مقام کشف و مشاهده و شهود(مقام یقین) واصل شود! وقتی آدمی به مقام یقین واصل شد، این یعنی با فتح قلّه ی یقین به سکینه و اطمینان نفس رسیده است!....آدم در ابتدا که در محضر ربوبی بود و خدای متعال شخصاً با او تکلّم کرد که به این درخت ممنوعه نزدیک نشو، اما به اغوای غیرخدا(شیطان) درآمد و به آن درخت نزدیک شد و از آن میوه خورد!!!!!....حالا گذشت و گذشت و گذشت و از فرزندان آدم هزاران سال بعد به روی زمین هبوط کردند و سرانجام دست تقدیر آنها را به کرب و بلایِ ارض کربلا رساند، میان جنود شیطان! میان گرگ صفتان! میان کفتارهای درّنده!...۷۲ علی اصغر! ۷۲ علی اکبر! ۷۲ عبّاس! ۷۲ قاسم ابن الحسن!۷۲ عبدالله الحسن! ۷۲ وهب! ۷۲ جون! ۷۲حُرّ! ۷۲ عاشورا! ۷۲ نور واحد! گفتند: اگر هزار بار با خنجر و شمشیر قطعه قطعه شویم باز زنده شویم لحظه ای از شما جدا نخواهیم شد! برای این هویّت(من) از ۷۲ تن در بازگشت بسوی خدا و جایگاه تخستین(و الیه راجعون) چه اتفاقی افتاده که آگاهانه و عاشقانه و مستانه با قدمهای خود به میان گرگها و کفتارهای مسلمانمای درّنده رفته و برای رفتن به کام مرگ از هم سبقت میگیرند! یعنی بودن را در مرگ میدانند این من(روح) پس از هبوط به روی زمین و بازگشت بسوی خدا شد ۷۲ تن! اما جناب آدم قبل از هبوط به زمین و جایگاه ابتدایی(عالم الست و ذر) وقتی حق تعالی فرمود به درخت ممنوعه نزدیک نشو! اما شیطان به او گفت: میوه درخت به تو عمر جاودان میدهد و او هم فریب خورد!.... پی نوشت: [۱] - انفال - ۱۵۸ -----------------------------❀○❀-------------------------- 🔸️🔸️ -----------------------------❀○❀--------------