📚📚📚 گفت: «چه ضجّه‌ای می‌زدی؟» گفتم: «تو کیستی؟» گفت: «یک مسلمان». گفتم: «شیعه‌ای؟» گفت: «هستم». گفتم: «حاجت بزرگی داشتم از امام غایبمان. تمام شب صدایش کردم؛ امّا نیامد». بغض گلویم را گرفت. با صدای پرطنین گفت: «اگر او را بشناسی، می‌دانی که هیچ حاجت‌خواهی نیست که از دل او را طلب کند و او نیاید». 📚 سرود سرخ انار 🖋 الهه بهشتی https://eitaa.com/mesbah_family104