(گردان عمار، هماهنگی عملیات توسط فرمانده گردان محمدرضا یزدی، ساعاتی قبل از عملیات نصر ۷، مقرّ سردشت، ۱۳ مرداد 1366؛ شهید احمد دهقانی (نفر وسط، پشت سر برادر صابری)) نقطه رهایی 13 مرداد ۱۳۶۶ ـ منطقه سردشت (بخش هشتم) وقتی از احمد دهقانی خداحافظی کردم، خندید و گفت: «چقدر من و تو از هم خداحافظی کرده‌ایم! این دفعه هم دونفری باهم می‌ریم بالای قله دوپازا می‌ایستیم و الله‌اکبر می‌گیم!» تیپ زده است. برای اوّلین‌بار لباس فرم سپاه پوشیده و یک فانسقه غنیمتی به کمر بسته است؛ مثل همان فانسقه‌هایی که برادر صابری دارد و روی سگکش آرم عقاب ارتش عراق است. یکی از بچه‌ها به‌دلیل فانسقه‌اش که آرم ارتش عراق دارد، متلک می‌اندازد. برادر دهقانی، سینه‌اش را جلو می‌اندازد و درحالی‌که با انگشت به آرم فانسقه که عمداً سروته بسته است، اشاره می‌کند و می‌گوید: «این فانسقه، نشان ذلت ارتش صدام است! مایه‌روشنی چشم خانواده شهداست! نشانه سرافرازی و پیروزی رزمندگان اسلام است... .» دستش درد نکند؛ عجب پاسخ کوبنده و قانع‌کننده‌ای داد. ادامه دارد ....