🌸یادش بخیر یادش بخیر روزایی که می خواستیم از خونه و مادر و پدر و خونواده دل بکنیم و عازم جبهه بشیم باید حداقل مادره رو آماده می کردیم تا با مقاومت کمتری روبرو می شدیم. کم کم یاد گرفته بودیم چطور پلوتیک بزنیم تا سنگینی فضا رو کم کنیم☺️ اولش لباسامون رو جمع و جور می کردیم و گوشه ای می ذاشتیم. مادر با شک و تردید نیم نگاهی به‌شون می‌نداخت و می گفت: - خیر باشه..... نکنه..... - نه....نه..... چیزی نیست، همینطوری.... فرداش پوتین ها رو واکس می‌زدیم و گوشه ای می ذاشتیم و.... .... خلاصه دردسری داشتیم و کلی باید استعداد روانشناسی‌مون رو به کار می‌گرفتیم تا تو جاده جبهه می افتادیم و نفسی سبک می کردیم. اصلا یه حکایتی داشتیم، نگفتی @mfdocohe🌸