(قله دوپازا؛ 14 مرداد ۱۳۶۶ ؛ عملیات نصر ۷؛ شهید ناصر شفیعی.)
14 مرداد ۱۳۶۶ ـ قله دوپازا
(بخش بیست و هفتم)
تقاص خونریزی چیست؟
«هرکس شمشیر بکشد، با شمشیر نیز کشته خواهد شد.»
(عیسای پیامبر(ع)؛ انجیل لوقا، 22: 47ـ53)
آیا هر کس بکُشد، عاقبت روزی خونش به تقاص ریخته خواهد شد؟
جنازه سرباز عراقی که خود را به بیرون سنگر کشانده بود، روی زمین افتاده است؛ عبدالله اختردانش کارش را تمام کرده بود.
بچهها گفتند سه نفر عراقی داخل سنگری که من دیشب با نارنجک پاکسازی کردم بودهاند.
با خودم گفتم: «ایکاش اینها در جبهه مقابل نبودند و الآن کشته نشده بودند.
خدا صدام و حامیانش را لعنت کند که این دو ملت مسلمان را در مقابل هم قرار داده است.»
چند قدم آنطرفتر، پیکر ناصر شفیعی و دو رفیقش سید فرید المدنی و عیسی بهاردوست توی کانال افتاده است.
سهتایی همیشه باهم میپریدند و این بار، هرسه باهم پرواز کرده بودند.
لب سنگرِ بالای سرشان نشستم.
هرسه نفر با ترکش یک نارنجک شهید شده و کنار هم آرمیدهاند.
از میان باندی که امدادگر دور کمرشان بسته بود، پوست بدنشان که مثل برف سفید شده بود، دیده میشود.
باند زخمبندی سفیدتر است یا پوست تنشان؟
رنگپریدگی پوست، نشانه این است که دیگر خونی در بدنشان جریان ندارد.
روی این پوست سفید، نقطههای کبودی دیده میشود که جای اصابت ساچمه و ترکشهای نارنجک است.
یاد دیروز افتادم که شهید شفیعی برای آخرین بار، جلوی گردان تلاوت قرآن کرد و عازم عملیات شدیم.
ادامه دارد ....