#امام_رضا_جانمان
💯 چند داستان و ماجرای زیبا از وجود نازنین
#حضرت_عشق امام رئوف مولا جانمان علی بن موسی الرضا علیه آلاف تحیة و الثناء :
🔖 از محوّل سجستاني روايت شده است: چون مأمون حضرت رضا (عليه السّلام) را از مدينه به خراسان خواست. حضرت براي وداع با قبر پيامبر (صلّي الله عليه و آله) وارد مسجد شد، و مكرّر با قبر آن حضرت وداع مي كرد، و بيرون مي آمد و نزد قبر برمي گشت و هر بار صداي مباركش به گريه بلند بود، من نزديك آن حضرت رفته و سلام كردم و آن جناب جواب داد، آنگاه حضرت را به آن سفر تهنيت گفتم، فرمود: مرا زيات كن، همانا از جوار جدّم بيرون مي شوم، و در غربت مي ميرم،و مجاور هارون مدفون مي شوم. شيخ يوسف بن حاتم شامي در كتاب <درّ النظيم> فرموده: جماعتي از اصحاب امام رضا (عليه السّلام) روايت كردند كه آن حضرت فرمود: زماني كه خواستم از مدينه به جانب خراسان بيرون بيايم، عيال خود را جمع كردم آنان را دستور دادم كه بر من گريه كنند، تا گريه ي آنان را بشنوم، آنگاه دوازده هزار دينار بين ايشان تقسيم كردم، و به آنها گفتم من هرگز به سوي عيالم برنمي گردم، سپس ابو جعفر جواد را برگرفتم و او را به مسجد پيامبر (صلّي الله عليه و آله) بردم، و دست او را كنار قبر گذاشتم،و وي را به آن قبر شريف چسبانيدم، و حفظ او را به سبب رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) خواستم، و جميع وكلا و خدمتكاران خود را به شنيدن، و اطاعت فرمايش اوامر كردم، و اينكه با او مخالفت نكنند و به آنان فهماندم كه او جانشين من است.
🔖 سيّد عبد الكريم بن طاووس روايت كرده: زماني كه مأمون امام رضا (عليه السّلام)را از مدينه به خراسان طلبيد، حضرت از مدينه به جانب بصره حركت كرد، و به كوفه نرفت و از بصره بر طريق كوفه به بغداد توجّه نمود، و از آنجا به شهر قم و سپس وارد قم شد، اهل قم به استقبال حضرت آمدند، و براي مهماني كردن آن حضرت با هم مخاصمه مي نمودند، و هركدام ميل داشتند، آن بزرگوار به خانه ي او وارد شود، حضرت فرمود: شتر من مأمور است! يعني هر كجا زانو زد، من آنجا وارد مي شوم، پس آن شتر آمد تا در يك خانه خوابيد، و صاحب آن خانه، در شب آن روز خواب ديده بود كه حضرت امام رضا (عليه السّلام) فردا ميهمان او خواهد بود! چندي نگذشت كه آن محلّ مقام رفيعي يافت و در زمان ما مدرسه اي آباد است.
🔖 شيخ صدوق به سند خود از اسحاق بن راهَوَيه نقل كرده : چون حضرت رضا (عليه السّلام) به نيشابور آمد، و خواست از آنجا حركت كند، اصحاب حديث خدمت آن حضرت جمع شدند، و عرضه داشتند: يابن رسول الله از نزد ما مي روي و براي ما حديثي نمي فرمايي كه به واسطه آن از حضورتان استفاده كنيم؟ آن حضرت در آن هنگام در عماري نشسته بود، سر خود را بيرون كرد و فرمود: شنيدم پدرم موسي بن جعفر (عليه السّلام) فرمود: شنيدم پدرم جعفر بن محمّد فرمود: شنيدم پدرم محمّد بن علي فرمود: شنيدم پدرم علي بن الحسين فرمود: شنيدم پدرم حسين بن علي فرمود: شنيدم پدرم اميرمؤمنان علي بن ابيطالب (عليه السّلام) فرمود: شنيدم رسول خدا (صلّي الله عليه و آله) فرمود: شنيدم جبرئيل مي گفت: شنيدم خداي عزَّوجلَّ فرمود: لاإلَهَ اِلاَّ اللهُ حِصني فَمَن دَخَلَ حِصني اَمِنَ مِن عَذابي. اين حديث شريف را فرمود و حركت كرد، چون شتر به راه افتاد، ما را خواند و فرمود: بشُروطِها وَ اَنَا مِن شُروطِها
🔖 اباصلت روايت كرده : امام رضا (عليه السّلام) زماني كه به نزد مأمون مي رفت چون به منطقه دِه سرخ رسيد، گفتند: يابن رسول الله ظهر شده، نماز نمي خوانيد؟ حضرت پياده شد و آب طلبيد، عرضه داشتند آب به همراه نداريم، پس به دست مبارك خود، زمين را كاويد، به اندازه اي آب جوشيد، كه آن حضرت و هركه با او بود وضو ساختند،و اثرش تا امروز باقي است، چون وارد سناباد شد، پشت مبارك خود را به كوهي گذاشت، كه از آن ديگها مي تراشند، و فرمود: خدايا به اين كوه سود ببخش، و در ظرفي كه از اين كوه تراشند، هرچه گذارند، بركت ده،و فرمود: براي آن حضرت ديگها از سنگ تراشيدند،و دستور داد طعامش را جز در آن ديگها نپزند، مردم از آن روز به بعد، ديگها و ظرفها از آن تراشيدند و بركت يافتند.
📚 مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی رحمت الله علیه
#امام_رئوف
🆔
@mg1357
📌 این دو پُست را از دست ندهید:
https://eitaa.com/mg1357/9431
https://eitaa.com/mg1357/9434
🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷