سری آخری که سال ۹۸ بستری شدم‌،عصرتا صبح محمدحسن میومد پیشم.. بعد من اتاقی بودم که سرشب تو اتاقم بوی فلافل میپیچید😂😂 به خاطر فلافلی کنار بیمارستان، یه شب که دکتر اومد سر بزنه به من گفتم دکتر شما فلافل دوست دارین؟ گفت این بغلی رو میگی؟؟ گفتم آره گفت اینقدر خوشمزه س نمیدونی چقدر ازش فلافل گرفتیم😂😂 خیلی خندیدیم گفتم بره یه دونه بخره یه نصفه بخورم؟؟ گفت بدون سس باشه مشکلی نداره بخور.. حالا دکتر برای یه شب اجازه داد! ولی ما هرشب اونجا فلافل میخوردیم ساعت ۱۱شب اینا میرفت میخرید😂 بابا بیمارستان ساعت ۶ شام میداد خب! بعد شام من طفلکی چی بود؟؟ یه تیکه بچه ماهیچه یا مرغ آب پز با پوره سیب زمینی و کدو و هویج آب پز😒😒 ستم بود واقعا! من ۸ گشنه ام بود به خدا 😂 اینم از خاطره ی خوشمزه ی ما😂 https://eitaa.com/asalkhorsandian72/3765