دو تصمیم دراماتیک در آینده نزدیک توسط دو رهبری در منطقه اتخاذ خواهد شد. اول رهبری ایران است که تعیین میکند که ایران چگونه به حوادث لبنان، ترور نصرالله و ترور اسماعیل هنیه واکنش نشان خواهد داد. تقریباً سه گزینه روی میز ایران وجود دارد: حمله گسترده به اسقاطیل، چیزی که ایرانی ها در آوریل تلاش کردند و شکست خوردند(اره تو بگو شکست ماهم میگیم باشه). اتفاقی هدفمند و دردناک تا حد ممکن - موضوعی که ایرانی ها شش ماه است در تلاش بوده اند و بی نتیجه بوده. یا صبر استراتژیک که تلاش خواهد کرد امکان حمله به اسقاطیل را با حزب الله، بازسازی کند. تصمیم دوم، تصمیم رهبری در اسقاطیل است. بیش از هر زمان دیگری در دهه گذشته، حمله پیشگیرانه به تاسیسات هسته ای ایران روی میز تصمیم گیرندگان قرار دارد. دو اهرم بزرگی که تهران برای بازدارندگی اسقاطیل ساخته بود، حزب الله و حماس، به شدت شکست خوردند(تو شکست نخوردی تو ۷ اکتبر؟). اکنون توانایی آن برای پاسخ به حمله اسقاطیل محدود است. اما می تواند به سمت بدتر تغییر کند. زمان بندی سیاسی، که در آن کاخ سفید در وتو کردن با مشکل مواجه خواهد شد، یکی دیگر از ملاحظات است. شوک منطقه ای ناشی از معکوس شدن این روند - که ممکن است تاریخی باشد - فقط به کسانی می افزاید که ادعا می کنند فرصت طلایی فرا رسیده است. ایا اسقلطیل میتواند سانتریفیوژها وتلاش های گروه تسلیحاتی (کوچک و محدود) ایرانی را نابود کند؟ پاسخ منفی است. فرض کنیم که نیروی هوایی می تواند با اخطار صفر، ۴۰ درصد انرا را نابود کند. آیا این کافی است؟ در دنیای عادی ۶اکتبر، پاسخ منفی است. در واقعیت ما، بسیاری...