🔗 سلسله گفتارهای «هجرت تمدن ساز رضوی» 🎤برگرفته از سخنان حجة الاسلام و المسلمین استاد وکیلی 🔸موضوع: بررسی آثار و پیامد‌های هجرت مبارک امام رضا علیه‌السّلام از مدینه به توس 🔻گفتار سوم: اهداف مأمون از پیشنهاد ولایتعهدی به حضرت رضا علیه‌السّلام 1. تثبیت پایگاه خود در بین خراسانی‌ها و قانع کردن بنی‌العباس از آنجایی که خراسانی محبّ اهل‌بیت علیهم‌السّلام بودند و حمایت آنها از ابومسلم خراسانی سبب به قدرت رسیدن بنی‌العباس بود، مأمون با بزرگداشت امام رضا علیه‌السلام، از شخصیت اجتماعی حضرت برای جذب خراسانی‌ها استفاده کرد. از طرف دیگر بزرگان بنی‌العباس مدعی‌ بودند که با به‌خلافت رسیدن مأمون در مرو، قدرت به دست عجمان خواهد افتاد، که مأمون با این سیاست، به‌نوعی دهان آنها را نیز بست. 2. سرکوبی قیام علویان مأمون با این دسیسۀ خود، قیام‌های سه‌تن از برادران امام رضا علیه‌السّلام و هفت نفر دیگر از سادات را که قصد تشکیل حکومت در شهرهای مختلف را داشتند، سرکوب کرد. وی آنها را به‌سوی مرکز حکومت دعوت می‌کرد و به‌نقل برخی مورخین، در میان راه غارتگران را به سراغ آنها می‌فرستاد تا ایشان را به قتل برسانند مانند کاروان حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها که به‌دست همین عمال مأمون تاراج شد. 3. مشروعیت بخشی با خلافت خود مأمون می‌دانست که با قرار گرفتن امام رضا علیه‌السلام در کنار خودش، اعتبار مردمی به‌دست می‌آورد. وی صاحبان مذاهب و ادیان مختلف را دعوت می‌کرد تا با گفتگو با عالم آل محمد، برگ برنده‌ای برای خود به‌دست آورد و از جهت اعتقادی و شرعی به حکومت خود مشروعیت ببخشد و بگوید: حکومتی تشکیل دادم که هیچ‌حکومتی به‌جهت علمی و اعتقادی توان مقابله با آن را ندارد. 4. ترس از به حکومت رسیدن امام رضا علیه‌السلام مأمون می‌دانست که امام رضا علیه‌السلام در مدینه از مقبولیت بالایی برخوردارند، لذا با دور کردن ایشان از پایگاه اصلی خویش و حتی عبور دادن از شهرهای غیر شیعی، علاوه بر محدود کردن ارتباطات حضرت، ایشان را به‌نوعی در حبس قرار داد. 5. تخریب جایگاه اجتماعی امام رضا علیه‌السلام مأمون با این سیاست سعی کرد تا به‌عوام بگوید: اگر تا دیروز امام زاهد به‌شمار می‌رفت به‌این جهت بود که دنیا به او رو نکرده بود، اما اکنون که زمینه فراهم شده،‌ ایشان به دنیا و حکومتداری بی‌میل و رغبت نیستند. 6. تحت کنترل قرار دادن دیگر سادات مأمون به بهانه‌ حضور امام در خراسان، مابقی ساداتی که نتوانسته بود بکشد، به مرو فرا خواند تا آنها را تحت نظارت شدید قرار دهد مانند جناب محمد‌بن‌دیباج عموی امام رضا علیه‌السلام که حتی حکومتی نیز تشکیل داده بود. 🔹شروط حضرت رضا علیه‌السلام برای قبول ولایتعهدی پس از اینکه امام رضا علیه‌السلام درخواست مأمون مبنی بر پذیرش خلافت را به هیچ‌قیمتی نپذیرفتند، مأمون ایشان را مجبور به قبول ولایتعهدی کرد. حضرت با شرط اینکه در عزل و نصب افراد و امور ولایی دخالت نداشته و فقط در حد مشاور با او همراهی داشته باشند، ولایتعهدی را به‌اضطرار قبول فرمودند چرا که مأمون ایشان را تهدید به قتل کرد. در واقع حضرت به‌حسب عالم ظاهر و از روی مقام انجام وظیفه و به‌ناچار بدون هیچ هدف و مقصدی، ولایتعهدی را پذیرفتند. البته انسان به‌حسب اصل اولی مجاز به قبول منصب و ولایتی در دستگاه ظالمین و فاسقین و رفتن در زیر پرچم کفّار و فساق نیست مگر اینکه هنگام تهدید به قتل ببیند ارزش خونی که قرار است از او ریخته شود، به منفعت یا به ضرر اسلام است؟ مانند اضطرار و معذورت حضرت امیر علیه‌السلام در ورود به شورای شش‌نفرۀ عُمر. نکتۀ دیگر اینکه مؤمن هیچ‌گاه تکلیف محوری را فدای مصلحت‌اندیشی شخصی نمی‌کند. اگر کسی به‌حسب مصلحت شخصی خود حرکت کند گرچه عملش به‌ظاهر خدمت باشد اما در نهایت منجر به خسارت خود و دیگران می‌شود. حضرت مسلم‌بن‌عقیل در خانۀ هانی‌بن‌عروه می‌توانستند عبیدالله‌بن‌زیاد را ترور کنند، اما چون رسول خدا صلّی‌الله‌علیه‌و‌آله‌‌وسلّم فرمودند: «اسلام با ترور مخالف است»، ایشان بدون حکم حاکم جامع‌الشرایط دست به چنین اقدامی نمی‌زنند. همان صداقت و درستکاری سبب می‌شود تا نهضت پاک و طاهر حسینی‌ جاودانه شود. انسان اگر براساس میزان شرع و تقوا حرکت کند، کسی که تمام امور عالم در دست اوست، درهای رحمت خود را به‌روی این بنده‌اش باز می‌کند. حضرت رضا علیه‌السلام به حسب اصول اولیه و آنچه از تاریخ برمی‌آید، مجوزی در وظائف عالم تشریع برای قبول ولایت پیدا نفرمودند. یعنی ایشان مجوزی ندیدند که با قرار گرفتن در کنار مأمون، عملکرد یک فاسق فاجر را تأیید نمایند زیرا به‌دلیل نداشتن بسط ید، احقاق حق مظلومین و جلوگیری از ظلم و ستم نیز برایشان مقدور نبود.