🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 دیر کرده بود. هیچوقت برای نماز جماعت دیر نمی آمد. نگرانش شدند و رفتند دنبالش. دیدند بچه ای را سوار کولش کرده و برایش نقش شتر را بازی میکند. گفتند : “از شما بعید است ؟؟؟ نماز دیر شد.” رو به بچه کرد و گفت : “شترت را با چند گردو عوض میکنی ؟” بچه چیزی گفت … گفت : “بروید گردو بیاورید و مرا بخرید.” کودک میخندید ، پیامبر هم 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 @mina_foroozesh