⚡️⚡️ علامه مجلسی یک «روشنفکر دینی» است. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «روشنفکر کسی است که در سير خودش، به دغدغۀ‌ تکامل اجتماعي مي‌رسد و به دنبال راه‌هاي رشد جامعه به سمت کمال و سعادت حرکت مي‌کند. قاعدتاً درک چنين انسان‌هايي از جامعه و حوادث اجتماعي و آسيب‌هايي که در جامعه وجود دارد، عميق‌تر از حدّ متعارف مي‌شود. کم‌کم به لايه‌هاي عميق‌تر جامعه و حوادث اجتماعي توجّه مي‌کند و يک نوع احساس مضاف بر احساس عمومي نسبت به جريانات اجتماعي، پيدا مي‌کند. گويا لايه‌هاي پنهاني جريانات اجتماعي هم با حسّ او درگير مي‌شود و احساسي از جريان‌هاي باطني جامعه در او شکل مي‌گيرد؛ لذا آسيب‌هاي اجتماعي و مسير حرکت اجتماعي و حتي حرکت آينده جامعه را بر اساس احساس خودشان بهتر مي‌شناسند، تحليل مي‌کنند، حتّي نسبت به آينده به پيش‌بيني‌هايي مي‌رسند؛ بنابراين، اين دغدغه‌ها از او شخصيت نسبتاً ممتازي مي‌سازد که درکش از حوادث اجتماعي و مسير حرکت جامعه و آسيب‌ها و آيندۀ جامعه يک درک جامع‌تر، عميق‌تر و توأم با نوعي احساس، نسبت به حوادث پنهان شکل مي‌گيرد، گويا يک محسوساتي بالواسطه دارند که آن محسوسات، از حوزه درک ديگران خاج است. اين روشنفکري اگر همه‌جانبه‌نگر باشد آرام‌آرام دغدغه‌اش، به اصطلاح امروزي، تا حدّ مباحث تمدّني پيش مي‌رود؛ يعني به فکر دگرگوني تمدّني جامعه مي‌افتد و دست‌کم دغدغه پيدا مي‌کند که جامعه را وارد تحوّلات تمدني کند و مسير جامعه را به سمت يک تحوّل تمدّني همه جانبه هدايت مي‌کند. 👈 اين روشنفکري اگر توأم با دغدغۀ خداپرستي و بندگي خداي متعال نباشد، تبديل مي‌شود به جرياني که بر اساس انگيزه‌هاي مادّي به دنبال اصلاح جامعه است که در طول تاريخ اين نوع انسان‌ها کم نبوده است. واقعاً اين نوع فداکاري چقدر ارزش دارد و چه دستاوردهايي براي بشريت داشته؟ کاملاً واضح است که نگاه ما نسبت به اين نوع روشنفکري، نگاه مثبتي نيست. اگر روشنفکري توأم با دغدغه‌هاي ديني باشد - يعني توأم با انگيزه پرستش خداي متعال باشد توانست با همان نگاه و گرايش، جامعه را آسيب‌شناسي کند، جريان‌هاي باطني جامعه را بشناسد، به دنبال رفع آسيب‌هاي اجتماعي و حرکت جامعه به سمت نقطه‌هاي کمال باشد، قاعدتاً به يک تحليل جديد و سازوکارهاي جديدي مي‌رسد که بين «دين» و «تکامل اجتماعي» مي‌خواهد نسبت برقرار کند. در اين جريان فکري «دغدغه تکامل اجتماعي» با «دغدغه دينداري» به هم گره مي‌خورد؛ يعني از بستر دينداري تکامل اجتماعي دنبال مي‌شود و ترکيب بين اين دو منظور نظر قرار مي‌گيرد. اما کسانی که مسير هدايت جامعه را جداي از انبيا و قرب و پرستش خداي متعال قلمداد مي‌کنند اين گروه روشنفکر ديني به شمار نمي‌روند. افرادي با شاخصه‌هاي روشنفکري ديني در طول تاريخ ما وجود داشته است. در سده‌هاي و دهه‌هاي اخير نيز نمونه‌هاي فراواني را مي‌توان برشمرد. گاهي در بين جامعه روحانيت از اين گونه افراد را مي‌بينيد و گاهي نيز در بيرون از جامعه روحانيت. ولي يک تحوّل جدي بعد از انقلاب اسلامي در فضاي روشنفکري ديني، پيدا شد. از آنجا که بعد از انقلاب اسلامي مقياس مطالبات و دغدغه‌هاي ديني گوناگون گسترده شد و چنان‌که در طول تاريخ تشيع تجربه‌هاي از آن ديده شده است. به عنوان مثال، بر خلاف تفکّر برخي، شخصي مثل مرحوم مجلسي، به نظر من يک روشنفکر ديني است. زيرا دغدغه بازسازي جامعه تشيع را بعد از شکل‌گيريِ يک حکومت شيعي دارد، طبيعتاً دغدغه او دغدغه ايجاد يک حکومت ديني نبود؛ ولي دغدغه اصلاح داشت و مي‌خواست به مجموعه تفکر شيعه سر و سامان بدهد شيعه‌اي که بعد از قرن‌ها زندگي پاتيزاني به دولت رسيده، مرکزيت جغرافيايي پيدا کرده، اقتدار اجتماعي يافته و لو اين که اين اقتداري نيست که انگيزه جاري‌سازي همۀ شئون مکتب اهل بيت (عليهم‌السلام) را در جامعه داشته باشد؛ ولي بالأخره دغدغه کلي صيانت از مرزهاي فرهنگي تشيع را دارد.» ☑️ @mirbaqeri_ir