💥 فيلسوفان مسلمان معمولاً در انتخاب مواد و صورت‌مسئله‌ها متعهد به اسلام و معارف توحيدی و معارف نقلی بوده‌اند، اما این سطح، کافی نیست و باید این کار با «منطقِ تبعیت از وحی» انجام شود. 💠 استاد سیّد محمّدمهدی میرباقری: "فيلسوفان مسلمان معمولاً در انتخاب مواد و صورت‌مسئله‌ها متعهد به اسلام و معارف توحيدي و معارف نقلی بوده‌اند و به‌خصوص از دوره ملاصدرا به بعد، گرچه در آغاز از الهيات بمعنی‌الاعم بحث می‌کردند اما الهيات بمعنی‌الاخصِ آنها بر الهيات بمعنی‌الاعم، سايه انداخته و آن را سامان داده است و به عبارتي، به‌گونه‌ای مسائل الهيات بمعنی‌الاعم را طرح کرده‌اند که هماهنگ با الهيات بمعنی‌الاخص باشد. اما به نظر می‌رسد که اين ميزان از توجهِ فلسفه به توحيد، کافی نيست و بايد ارتقا پیدا کند. فلسفه بايد «هم در منطق» و «هم در محتوا» به توحيد تکيه کند و مقيد به تبعيت از وحی باشد. فلسفه اسلامی منطق صدق را صرفاً به اکتشاف تفسير می‌کند و تبعيت از وحي را در منطق داخل نمی‌کند؛ به‌خاطرِ همين خلأ، نظام ادبيات فلسفه صدرايی، با نظام ادبيات وحی، فاصله دارد؛ برای مثال، در نظام ادبيات وحی، حضرت حق به حقيقت هستی و وجود مطلق و... تفسير نمي‌شود. به عبارت ديگر، صرف اينکه در حد اوليه خود، «واجب» را طرح کنيم، براي صحت حرکت فلسفی ما کفايت نمی‌کند، بلکه بايد در «تعقلِ» نسبت به اين مسئله هم، «توحيدی و مؤمنانه و بر محور منطق تبعيت، عمل شود. توحيد در حد اوليه نمي‌تواند خلأ توحيد در فهم و تعقل را جبران کند. فلسفه صدرايی در اينکه توحيد را در حد اوليه قرار مي‌دهد، سکولار نيست، اما در اینکه چگونه اين توحيد را تفسير کند، به‌نحوی سکولار است. توحيد در مرکز فلسفه ملاصدرا از طريق يک حد اوليۀ «مِن‌عندی» تفسير شده و برای آن، مفهوم‌سازی شده است، نه از طريق تبعيت از وحی. همچنین جريان فلسفه صدرايی نتوانسته است با «توحيد»، کثرات عالم را به‌شکل دقیقی تحليل کند و نتوانسته است کثرات را به‌گونه‌ای منحل در وحدت کند که در نهايت، بندگی و عبوديت، تعريف روشني بیابد؛ اين جريان نمی‌تواند کثرات را به نظام حق و باطل بکشاند و لوازم دقيق توحيد و ولايت الهيه را در اين عرصه به دست بياورد و در نتيجه، گاهی حق و باطل به هم آميخته شده و جريان تولی و تبری در عالم، تفسير درستی پیدا نمی‌کند». 🗂 پروندۀ کامل فلسفه: 🔗 https://eitaa.com/mirbaqeri_ir/3398 ☑️ @mirbaqeri_ir