*آیین جوانمردان و صفت های نیک آنان*  دکتر عباسعلی گائینی چو در تاریخ نیک بنگریم مفاهیم اخلاقی برگرفته از ریشه‌های اصیل دلاورانی بوده است که به صفت‌های گوناگون شناخته شده‌اند. سه واژه فِتیان، عیاران و جوانمردان در گذشته‌ این دیار بیانگر دلاوران و شجاع‌مردان و زورمندانی بوده‌اند که از زور بازوی خود در کمک به دیگران فراوان بهره گرفته‌اند. اهل فتوّت به‌عنوان یک مفهوم اخلاقی به کسانی گفته می‌شد که «سخاوت و مهمان‌نوازی» و «شجاعت و دلاوری» را در حد اعلا داشتند تا جایی که سخاوت گاه به تنگدستی و دلاوری گاه به از جان گذشتن می‌انجامید. اهل فتوّت را نمی‌توان به سرزمینی خاص محدود کرد و در لغت نیز نمی‌توان فِتیان (یعنی اهل فتوت) را فقط معادل صفات سخاوت و شجاعت دانست. در جایی، لغت فتوّت به معنای حسن خلق آمده و شامل فضائلی مانند بزرگواری، علوّ طبع، سخاوت، رشادت بوده که از یک فتای حقیقی (جوانمرد واقعی) انتظار می‌رفته است. در نقلی دیگر در قرآن کریم، فِتیان به معنای اجتماعی از جوانانی مؤمن ذکر شده است که در گذر زمان هم‌عقیده شده‌اند و فضائل و خصائل مذکور را وظیفه خود دانسته‌اند و موحدانی بوده‌اند که خداوند بر ایمان آنان افزوده است. اعراب قدیم نیز صفت «فتی» را به شخصی می‌داده‌اند که به منتهای انسانیت و حد کمال رسیده است. بهترین مثال در تاریخ اعراب در جنگ‌جویی یک فتای حقیقی، علی‌بن ابی‌طالب(ع) پسر عمّ و داماد پیامبر اسلام محمد(ص) است که مشوق و الگوی واقعی تمام جوانمردان تاریخ بوده و هست. شجاعت او مشهور بود، چنان‌که چند مرتبه جان خود را در راه پیامبر اسلام به خطر انداخت و داستان معروف او در جنگاوری با «عمربن عبدود» خود، اخلاقی‌ترین کاری است که در تاریخ جنگاوری برای رضایت خدا، نام او را از زمان خود فراتر برد و آیینه تمام‌نمای پهلوانی در تاریخ شد؛ و از این‌روست که شعار «لا فَتی اِلّا عَلی لا سَیفَ اِلّا ذُوالفقار» شعار همه جوانمردان شد. نگارنده این سطور نه داعیه تاریخ‌دانی و پیگیری سیر تکامل و حکایت این گروه از جنگاوران بامروت را در سر دارد و نه می‌خواهد به تاریخ‌نگاری در این آیین در گذر زمان بپردازد، بلکه در تفکر خویش باور دارد که زنده نگه داشتن یاد و مرام فِتیان، عیاران و جوانمردان، می‌تواند مانع از رخ دادن بسیاری از آسیب‌های اجتماعی شود که گریبان‌گیر نه‌تنها نسل جوان، بلکه جامعه در حدّ فراگیر شده است. بنابراین، به فراخور فهم خود از مسائل اجتماعی، هر از چندی نگاهی به این مقوله‌ها می‌کند و شمّه‌ای از سیر و سلوک این آیین جوانمردی را در نوشته‌های سردبیری به قلم درمی‌آورد تا هشداری باشد برای همه کسانی که در چارچوب‌های فرهنگی، اجتماعی و تربیتی می‌کوشند نمونه‌های انسان بافضیلت را به جامعه کنونی معرفی کنند. به اعتقاد نویسنده، همان آیین‌های پاک انسانی در سده‌های گذشته باعث شده است تا هزاران نظم و نثر زیبا در تاریخ به یادگار بماند تا نسل امروز با دست انداختن بدان‌ها در تقابل امواج سهمگین و نابودکننده مرزهای اخلاقی و انسانی بی‌یار و راهنما نباشد. موضوعی که جامعه امروز تشنه آن است، کرم و عفو و گذشت است. این صفت در آیین جوانمردان دیروز، جزء رکن‌های بیرونی برشمرده شده است. آن‌ها معتقد بودند جوانمردی دوازده رکن دارد که شش رکن آن درونی و شش رکن آن بیرونی است (یا به عبارتی ارکان باطنی و ظاهری). در آیین جوانمردی کریم (دارای صفت کرَم) یعنی کسی که عطا کند و منت ننهد. به همین دلیل، خداوند را کریم می‌خواندند. در مرام کریم (جوانمرد) عفو و گذشت به این معنا بود اگر همه عالم او را برنجانند او نرنجد. این فضیلت زیبای وجود آدمی را حافظ در بیتی به نیکویی نشان می‌دهد: وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافری است رنجیدن اصول اخلاقی عیاران، خود، حکایتی است دیگر که در آن همه معارف انسان پاک، جلوه‌ای عیان دارد. جوانمردان و عیاران از دروغ و دروغ‌گویی بیزار بودند و دروغ‌گو را به مجازات‌های سخت محکوم می‌کردند. در موارد اصلی مرامنامه آن‌ها، اصل جوانمردی سه چیز است: یکی آنکه آنچه بگویی بکنی؛ دوم آنکه راستی در قول و فعل نگاه داری؛ سیم آنکه شکیب را کاربندی. در سیر و سلوک جوانمردان، جوانمردترین از همه مردمان آن بوَد که «دلیر و مردانه بوَد و شکیبا به هر کاری». از زیباترین فرازهای آیین عیاران و جوانمردان، «عیب دیگران را پنهان کردن» بود. آن‌ها بر این باور بودند که ستّارالعیوب صفت بزرگ خداوند است و عیب‌ها و گناهان بندگان خود را نادیده می‌گیرد و جوانمردان می‌کوشیدند این صفت را در خود زنده نگه دارند. به همین دلیل عطار در قالب یک شعر زیبا، صفت جوانمردی را به زیباترین وجه می‌گشاید. داستان شکل‌گیری این شعر را که به اواخر قرن هشتم برمی‌گردد، محمدبن منوّر، صاحب کتاب اسرارالتوحید در قرن ششم نیز در شرح احوال شیخ ابوسعید ابوالخیر آورده است: