✍می نویسم شاید چشم هایی ببینند!(۱۳۶) 🔹میرزا و یارانش را بهتر بشناسیم ۶ 🔸شادروان حاج احمد کسمائی۲ «....من هنوز در تهران محبوس و تحت نظر بودم که یگانه پسر و همسرم تاب تحمل ظلم و فشارغیرانسانی حکومت رانیاورده و درگذشتند. من همیشه از نوشتن هرگونه یادداشتی درباره جنگل خودداری نمودم زیرا نمی‌خواستم همین مسایل را به یاد بیاورم و امیدوارم این یادداشت‌ها یا هرگز منتشر نشود و یا زمانی به چاپ رسد که خودم آن را نخوانم.» ▫️اینها واگویه‌های بخشی از تاریخ جنبش جنگل توسط مرد شماره ۲انقلاب جنگل به رهبری «میرزا کوچک جنگلی» است که بعد از پایان غم‌انگیزجنبش،توسط«حاج احمد کسمایی» در دوران تبعید و در یک خانه استیجاری بسیار بد گفته و «پوراندخت» دخترش، خاطرات پدر را تقریر کرده است. خاطراتی که در زمان حیات این تاجر کسمایی به دلیل خفقان حکومت پهلوی امکان انتشار نداشت. 🔹چنانچه در قسمت قبل اشاره داشتم «حاج احمد کسمایی» تاجر متمکنی بود که در رشت کارخانه پیله خشک‌کنی داشت و در کسما علاوه بر املاک و ۱۰باب خانه، نخستین کارخانه پاپیروس(توتون خشک کنی) را دایر کرده بود. ولی در آغاز جنبش جنگل علاوه بر در اختیار گذاشتن نیروی انسانی، تمام اموال خود را صرف پیشبرد اهداف جنبش جنگل کرد. ▫️«حاج احمد» در بخشی از یادداشت‌هایش نوشته :« من همه سرمایه‌ای که داشتم و به‌صورت سکه‌های نقره و طلا در کیسه بود به او نشان داده و گفتم این مالم و این جانم، همه را در راه آزادی ایثار خواهم کرد.» «روزی که به قیام آغاز کردم، جوان بودم، سرمایه داشتم، ده‌ها نفر از کنار سفره من به راحتی زندگی می‌کردند. اما امروز همه آنها در راه آزادی و استقلال مردم این مملکت ایثار کرده‌ام و دیگری چیزی ندارم. امروز با یک دخترم پوراندخت کسمایی در تهران سکونت دارم، در اتاقی کوچک و بسیار بد. دلم می‌خواهد باز هم با مردم باشم، آنها را ببینم. حرف‌هایی را که ۲۵سال در گلویم گره شده برایشان بزنم و آنچه را که ۲۰ سال حکومت رضاخانی نگذاشته است جوان‌ها از آنها باخبر شوند، به گوششان بخوانم تا بدانند مرگ مساله مهمی نیست. شکنجه دردآور است اما در مقابل اراده مردم آزادیخواه شکست ناپذیر است. من هرگز نمی خواهم سابقه آزادیخواهی خود را به رخ کسی بکشم ولی من یک ایرانی هستم و از اینکه می‌بینم همه ثروتی را که خداوند به این سرزمین داده و متعلق به مردم آن است به خارج برده و خائن‌ترین و دزدترین مردم که در قومیت ایرانیشان نیز تردید است، همه چیز را یغما می‌کنند. اما هموطنان من در سراسر این کشور در فقر به جهان آمده و فقیرتر می‌میرند، رنج می برم». 🔹پوراندخت کسمایی» بارها برای انتشار خاطرات پدر اقدام می کند و دلیل ناموفقیت خود را اینگونه توضیح می‌دهد: «روز به روز خفقان بیشتر مانع انتشار این چنین نوشته‌ها شد و یا اینکه می‌خواستند مقادیری از آن را سانسور کنند که برای من به هیچ وجه قابل قبول نبود و این وضع تا پایان حکومت سلطنتی ادامه داشت.»وی یادآور می‌شود که نمی خواسته آنچه پدر گفته و او یادداشت کرده، به دست فراموشی سپرده شود، نوشته‌ها را بازنویسی می‌کند تا «تاریخ درباره او عادلانه قضاوت کند.» پس از انتشار این خاطرات بخشی از سایه تاریک قضاوت‌های ناعادلانه تاریخ درباره حاج احمد کسمایی- که تسلیم حکومت شد- کنار رفت. 🔸پیشنهاد می کنم حتماً کتاب خاطرات حاج احمد کسمائی را مورد مطالعه قرار دهید چراکه این کتاب از آن جهت مهم می‌باشد که خاطرات فردی است که در تاسیس نهضت جنگل و سیر وقایع آن نقش ویژه‌ای داشت و به نوعی بعد از میرزا کوچک جنگلی، مرد شماره ۲نهضت بود. ▫️در این کتاب برخی از مهمترین رویدادهای جنبش جنگل ذکر شده از جمله؛ نحوه پی‌ریزی تشکیلات جنگل، نخستین نبردهای جنگلی‌ها با نیروهای دولتی و بیگانه، تاثیر انقلاب بلوشیکی بر نهضت جنگل،دستگیری واعدام دکتر حشمت، اختلاف‌های سران و جناح‌های جنبش جنگل، پایان کار نهضت جنگل و میرزا کوچک خان و.... شاید جالب‌ترین بخش کتاب، ماجرای شرح اختلاف‌هایی است که حاج احمد با میرزا پیدا کرد و در نهایت حاج احمد خود را تسلیم نیروهای دولتی می‌کند.با این حال تسلیم وی و به آتش کشیدن بازار کسما فرصتی به میرزا و باقی جنگلیان است تا از معرکه فرار کرده و با بازگشت به فومنات، دوباره جنبش پا بگیرد. ▫️حاج احمد تازنده بوداز قضاوت‌های ناصواب در حق خودش و اینکه وی را مجسمه لعنت کرده بودند، در عذاب بود.در این کتاب حاج احمد، تاکید می‌کند هیئت اتحاد اسلام بعد از پیروزی متفقین به این نتیجه رسید که فعلا باید مبارزه جنگلیان متوقف شود. آن هم زمانی که اسلحه و نیروی انسانی آنها کاملا تحلیل رفته بود. وی نه به مقرری روس و انگلیس و نه به زندگی آسوده در بین النهرین فریفته شد... 🔹جمعه ها این داستان ادامه دارد... ✍حسین داداشی https://t.me/shenasanews @mirzaeihaa