در این باره 👇 سید رضا جلالی: با سلام. انصافا بین این دو قضیّه فرق بسیار وجود دارد. در واقعه دکتر حشمت آنها ناچار بودند با یک جمعیّت چند صد نفری که آن هم تعلیمات نظامی کلاسیک و تجهیزات کافی نداشتند با حدود ۲۰ هزار نفر از قوای تعلیم دیده و مُجهّز دولت مرکزی ایران بجنگند که از طرفی هم جنگ با قوای نظامی ایرانی بود و از طرف دیگر نتیجه اش یک شکست قطعی با تلفات فراوان بود و تنها راه چاره یا تسلیم بود و یا عقب نشینی بی هدف که آن هم با انواع مصیبتها و تلفات همراه بود. اما در جنگ ایران و عراق، هم جنگ با قوای بیگانه بود و هم رزمندگان ایرانی از قدرت بسیار بالاتری برخوردار بودند تا جائیکه که اگر کمکهای بیگانگان به عراق نبود شکست سختی در انتظار عراق بود و در آنجا تسلیم آن هم به قوای بیگانه اصلاً معنا نداشت در نامه میرزا به میرآقا عربانی هم اشاره ای به دکتر حشمت و حتی حاج احمد کسمائی نشده و اساساً آن نامه مربوط به دو سال پس از حادثه تسلیم دکتر حشمت و حاج احمد است، میرزا و یارانش یک سال پس از واقعه اعدام دکتر حشمت، رشت را تصرف کرده و حکومت تشکیل دادند و اولین تجلیل و بزرگداشت از دکتر حشمت توسط خود میرزا و بر سر مزارش صورت گرفت که در آنجا آیات مربوط به شهادت را قرائت کرد و سپس از او به عظمت و بزرگی یاد کرده و وعده انتقام خون او را داد که اکنون هم به همان تأسی میشود. ...................................... دکتر هومن یوسفدهی: با سلام من هم با نظر جناب آقاي جلالي موافقم. نامه منطقاً اشاره به كساني دارد كه پس از آمدن بلشويك ها به آنان پيوستند و سپس به همكاري با قواي دولتي پرداختند و قطعاً منظورش دكتر حشمت نبود. دكتر حشمت با علم و اطلاع ميرزا و با وداع از او جدا شد. حاج احمد هم در سال ١٢٩٨ پس از تصميم كميته جنگل تسليم شد. در آن مقطع متعاقب تصميم كميته جنگل برخي از فرماندهان تسليم شدند، برخي در غرب گيلان ماندند و مخفي شدند و به عمليات ايضايي پرداختند (سيّد جلال چمني و …) و عدّه اي هم به همراه ميرزا عازم شرق گيلان شدند. @mirzaeihaa