همه، خداییم در بخشی از محتوای کانال دربارۀ این موضوع صحبت کردم که شنوایی، بینایی، لامسه، تفکر و تعقل و... در ظاهر و به نظر ما این‌طور می‌آید که هرکدام یک بخش جدا هستند، اما وقتی عمیق‌تر نگاه می‌کنیم، دقتِ لطیف‌تری می‌کنیم، تفکر بیشتری می‌کنیم، می‌بینیم همۀ این‌ها مربوط به «من» می‌شود: این «من» هستم که «می‌بینم»؛ این «من» هستم که «می‌شنوم»، این «من» هستم که «فکر می‌کنم» و....؛ همۀ این‌ها از «من» صادر می‌شود و از «من» نشأت می‌گیرد. یعنی این‌ها در عین ‌حال كه به ظاهر، ضدّ هم هستند، وقتی در یك حقیقت بالاتر قرار می‌گیرند، مفهوم خود را از دست می‌دهند و زیرمجموعۀ یك حقیقت به نام «من» می‌شوند. و همین‌طور به بالا برویم تا.... به این مطلبی که مطرح کردم خیلی توجه کنید؛ زیرا همۀ زندگی ما را در برگرفته است. مانند «تاریكی» و «روشنایی» که ظاهراً با هم تضاد دارند و مفهوم مستقلی از هم هستند؛ اما وقتی به فضای بالاتر می‌رویم، تاریكی و روشنایی، مفهوم خود را از دست می‌دهند، می‌شوند: «وجود تاریكی» و «وجود روشنایی». وقتی توجه و دقت‌مان را بیشتر كنیم، نه مفهوم تاریكی مطرح است و نه روشنایی؛ بلكه فقط «وجود» مطرح است. در اینجا هم موضوع «عدم و وجود» یا «بود و نبود» یک شیء مطرح است، اما وقتی بالاتر می‌رویم، نه «وجود» مطرح است و نه «عدم»؛ بلکه توجه به «اراده‌»ای است که به این دو معنا داده است. خداوند در سوره یس، آیه۸۲ می‌فرماید: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ كُنْ فَیكُونُ»؛ هنگامی‌که شیئی را كند، به آن شیء می‌فرماید «باش» و آن «موجود» می‌شود. پس هر چیزی وقتی موجود می‌شود كه در اراده خدا قرار گیرد. قبل از اینکه شیئی، شیء باشد، اراده خدا است. تا اراده می‌کند، شیء می‌شود. در این آیه، «یَقُول» ‌لفظ نیست؛ فعل خدا است. تا اراده تعلق بگیرد، فعل ظاهر شده و شیء موجود می‌شود. پس همۀ موجودات فعل خدا هستند. این را می‌گویند. https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam