... کودکی که به این دنیا می‌آید، پدر و مادر تمام تلاش خود را می‌کنند تا از او به طور کامل مراقبت کنند. بسیار مراقبند که به چشمش آسیب نرسد و بسیار مراقبند که عضوی از اعضایش آسیب نبیند و او دچار نقص نشود؛ اما آیا به همین اندازه، مراقب فطرتِ پاک و سالم و نورانی‌ای که در بدو تولد خداوند به او داده است، هستند؟ با وجود اینکه اهمیت از جسم بیشتر است، چون یک ‌چیز نامرئی است و با چشم دیده نمی‌شود، متأسفانه مراقبت نمی‌شود. از همان لحظۀ اول، هر كاری برخلاف فطرت انجام دادیم، فطرت را از بین بردیم. ممكن است خیلی هم به آن کار علاقه داشتیم، اما در حقیقت، علیه خـودمان بود. آنچه قابل حس و مشاهده است (جسم)، از همان زمان کودکی تا الآن در اثر مراقبت اطرافیان و خودمان، سالم مانده، اما قسمتی كه حساس‌تر است (فطرت) را از بین برده‌ایم. وقتی در كودكی حرف بد زدیم، حسادت کردیم و...؛ اطرافیان به جای مراقبت، خوش‌شان آمد و تشویق کردند تا دیگران بخندند، ما با چاقو به فطرت‌مان زدیم، کارهایی برخلاف فطرت‌مان کردیم، جلوی ما را نگرفتند؛ به همین دلیل این بخش از اصلی‌‌ترین بخش وجودمان ناقص شد. چه بدانیم و چه ندانیم، این قسمت از وجود ما در نظام خلقت اثر می‌گذارد. الآن وقتی به ما می‌گویند فطرتی دارید كه اگر سالم بود، می‌توانستید با آن خدا را ببینید، تعجب می‌کنیم و برای‌مان عجیب به نظر می‌رسد. اگر این فطرت كور نشده بود، با آن ابزار «أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّه» را می‌دیدیم، نه با این چشم. شهود و شهادت؛ یعنی ارتباط مستقیم برقرار كردن. مثل زمانی که به ما می‌گویند فلان چیز تلخ است، نخور. توجه نمی‌‌كنیم و می‌خوریم. می‌گویند دیدی تلخ بود؟ یعنی به حقیقتش رسیدی و در جانِ وجودت لمس كردی؟ این شهود است. این شهود، معنای وسیع‌تری از مشاهده با چشم دارد. اگر خدا برای دیدن یك ستون، یک کوه، یک گل و... این‌ همه ابزار در بدن ما گذاشته كه آن را ببینیم و حس کنیم، آیا اهمیت دیدن خدا به‌اندازۀ دیدن ستون و کوه و گل نیست؟! آیا ابزار دیدن خودش را در وجود ما نگذاشته است؟ https://eitaa.com/misagh_ba_ghalam