🟢 پول خُرد و یک پتو 🔺روایت کمک به جبهه مقاومت(۳) ▫️مرد میان سالی با تیپ و قیافه ای ساده و سوخته اما با صفا و خالص اومد جلو درِ قرارگاه. سلام کرد و گفت میگن، اینجا دارید کمک ها رو برای لبنان جمع میکنید، درسته؟! جواب سلام دادم و گفتم بله برادر در خدمتیم. ▫️دسته پول های ۵ هزارتومانی و ۱۰ هزار تومانی دست به دست شده رو از جیبش درآورد و گفت ما از محله شادقلی خان هستیم و مردم تو مسجد این مبلغ رو تونستن جمع کنند و دادن که بیارم اینجا... یه دونه پتوی نو هم با خودش آورده بود. عذرخواهی کرد و رسید رو گرفت و برد برای مسجدشون. ▫️او رفت و من هم ناخودگاه یاد کلام امیرالمومنین سلام‌الله‌علیه افتادم که فرمود: قَلِيلٌ يَدُومُ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مُنْقَطِعٍ کمی كه دوام داشته باشد بهتر است از بسيارى كه بريده شود. ✍ راوی شیخ جواد 📲 روایت‌های خود از کمک به جبهه مقاومت را برای ما ارسال کنید: برادران 👈🏻 @NasrrAdmin خواهران 👈🏻 @BanovanNasr 🚩قرارگاه‌مردمی‌نصر‌استان‌قم🚩 https://eitaa.com/joinchat/3905159249C1a13d7f233