✍️ محمد جعفری 💠 روشنفکران دینی و «عقلانیت حقوق اجتماعی » 🔸 آقاى مجتهد شبسترى معتقد است که مفسِر متن ديني (‌مثل قرآن) بايدحجابِ شكلهاى مربوط به عصر گذشته را از چهره كتاب خداوند بزدايد تا بتواند پيامِ جاودانه دين را كشف كند. وى تاكيد مى‏كند كه شكلهاى ديندارى، ممكن است تفاوت پيدا كند ولى باطن ِديندارى كه همان تعلق به حقيقت متعالى است، هيچ گاه تغيير نمى‏كند. او از اين تعلقِ خاطر به حقيقت متعالى در برخى مواضع به «سلوك توحيدى» تعبير مى‏كندكه با هرگونه حيات اجتماعى و سياسى مى‏تواند خود را وفق دهد و لذا حداكثرتغييرات حقوقى و قانونى در جهت تأمين حقوق همه انسان‏ها، در جامعه اسلامی، قابل تصويب و اجراست . از نظر وى اعلاميه حقوق بشرِ موجود كاملا درراستاى سلوك توحيدى قرار مى‏گيرد. و بر اين اساس حكم قصاص و برترى مسلمانان بر غيرمسلمانان و نابرابرى حقوق زن و مرد را مقتضاى واقعيات اجتماعى و تاريخى عصرهاى گذشته دانسته و آنها را در زمان حاضر به دليل منافات با مفاد حقوق بشر، مشروع نمى‏بيند. 🔸بدیهی است که این رویکرد نه تنها با فقه اجتماعی اسلام و به تعبیر اصطلاحی فقهِ معاملات در ستیز است بلکه عملا دامنة آن به فقه عبادی هم کشیده شده و جایی برای تشّرع و رعایت آداب و مناسک دینی با حدود و ثغور تعیین شده شرعی آن نیز باقی نمی گذارد. آن چه در این رویکرد، محور و اصل است، تفکر مدرن است و بس. بر این اساس این اعلامیه حقوق بشر جهانی است که باید ملاک داوری و قضاوت درباره حقوق اسلامی قرارگیرد و هر چه که با آن اعلامیه ناسازگار افتد، غیر عقلانی است. در این جا در صدد نیستیم که در مورد مبانی عقلانی فقه اجتماعی اسلام سخن بگوییم. صرفا در این مجال، در مورد این ادعایِ پیش گفته یعنی عقلانیتِ اعلامیه حقوق بشر و غیر عقلانی بودن حقوق اسلامی، به چند نکته تامل برانگیز اکتفا می کنم: 1. آیا واقعا حقوق بشر غربی، آخرین نسخه عقلانی بشر در مورد مباحث حقوقی است ؟ اگر این گونه است چرا با خود این اعلامیه هم در بدو تصویب و هم در اجرا، مخالفتهای جدی صورت گرفته است؟ چطور در خود غرب، اندیشمندانی چند مانند مک اینتایر، اساسا این اعلامیه را نه یک ایدة مبتنی بر مبانی فلسفی قوی، بلکه یک گزینه و تنها یک برداشت از حقوق انسان می دانند؟ آقای مجتهد شبستری خود در جايى مى‏نويسد كه حقوق اسلامى، عُقلايى است در عرض ديگر حقوق جهانى است. 2. آیا صرفا عدالت را باید در برابریِ کمّی حقوق انسانها دید یا این که با توجه به ظرفیتها و مسوؤلیتهای متفاوت انسانها در جامعه، می توان از تفاوت حقوق انسانها سخن گفت و آن را عین عدالت دانست؟ تفاوت حقوق زن در برخی عرصه ها مانند دیه، ارث و برخی مسائل دیگر، دقیقا ازهمین تئوری، تبعیت می کند. نمی توان بار سنگینتری را به لحاظ مالی بر دوش مرد گذاشت و در عین حال، خسارت از بین رفتن جان او را برای خانواده وجامعه ، دقیقا برابر با زن دانست؟! تفکر مدرن دیه را قیمت جان انسان می داند و لذا تفاوت دیه زن با مرد را به معنای نیمه انسان تلقی کردن زن در اسلام دانسته و آن را تبعیض تلقی می کند! حال سوال این جاست که آیا واقعا دیه، قیمت جان انسانی است؟ از نظر تفکر اسلامی به هیچ وجه این گونه نیست بلکه دیه، خسارت ازدست رفتن جان یک شخص و جبران آن به نفع افرادی است که ازفقدان آن شخص ، دچار آسیب شد ه اند . 3. در مورد ارث هم قصه از همین قراراست که عقل خود بنیادِ بریده از وحی و گستره مصالح و مفاسد مرتبط با انسان، تفاوت دیه زن و مرد را تبعیض آمیز و ناعادلانه می داند. این عقلانیت خود خوانده، گویا خود را به همه شئونِ حیات انسانی واقف می داند که این چنین با قاطعیت، رأی صادر می کند. شاید توجه دادن برخی نکات به این عقلانیت افراطی، او را متوجه نقص فکری اش بنماید؛ البته در صورتی که گرفتار لجاجت و تعصب نشده باشد. باری، در این جا فقط به یک نکته از هزاران توجه می دهم. اسلام، مسوؤلیت مالی و اقتصادی زندگی را به دوش مرد گذاشته و او را متعهد به نفقه و کفایت امور معیشتی همسرش می نماید. حال با این توصیف، آیا کاملا منطقی و عقلانی نیست که وقتی ارثی به دست این مرد می رسد، نسبت به ارثی که زن می رسد، بیشتر باشد ؟ این چند مورد تنها مشت نمونه خروار بود تا نشان داده شود ادعای عقلانی بودن اندیشه های مدرن و غیرعقلانی بودن اندیشه دینی از چه وزنی برخوردار است و تا چه حد عقلانیت خودبنیاد، در برابر چند سوال جزئی، رنگ می بازد و توان دفاع از کیان خود را از دست می دهد. 🆔@mjafari_ir