⚠️مولوی و تطهیر معاویه‼️ مولوی سراینده مثنوی با جعل داستانی که در هیچ منبعی یافت نمی شود[1]، ارادت ویژه خود را به معاویه بن ابی سفیان یکی از ننگین ترین چهره های تاریخ اسلام نشان می دهد. در نگاه اول شاید این اشعار، دربردارنده داستانی ساده باشد، اما می دانیم که شعر، زبان انتقال مفاهیم در پوشش نظم و آرایه های ادبی است. هر کدام از کلمات و عبارات به کار رفته در اشعار بار معنایی خاصی می تواند داشته باشد و چه بسا با جابجایی یا حذف تنها یک کلمه، کل معنا و بار مفهومی آن تغییر یابد. مولوی در داستان خود، با نقل حکایتی از دیدار ابلیس و معاویه، به صورت غیر مستقیم و در لفافه مقامات عجیبی برای معاویه قائل شده و آن را به مخاطب خویش القا می کند. مقاماتی خیالی که معاویه در عالم واقع، نه تنها هیچ بهره ای از آنها نداشته بلکه دقیقا عکس این موارد صادق بوده است. چنین داستان سازی می کند که معاویه، دایی مؤمنان! در قصرش خفته بود و در حالی که درهای قصر به روی همه بسته بود، شخصی او را بیدار می کند. معاویه متعجب از این که چه کسی توانسته وارد قصر و اتاق خواب او شود، می گوید: تو که هستی و چگونه جرأت کردی وارد قصر شوی که در این هنگام شیطان خود را معرفی می کند و می گوید او بوده است که معاویه را بیدار کرده است. معاویه از او می پرسد چرا مرا بیدار کردی؟ راستش را بگو؟ در خبر آمد كه خال مؤمنان ### خفته بد در قصر بر بستر ستا [2]… او ضمن خطاب با لقب “خال المومنین” و “امیر” (تاکید بر امیرالمومنین بودن او!)، داستانی ساخته و پرداخته می کند که در آن ابلیس با توجیهات بسیار و آزمودن روش های مختلف[3] سعی در گمراه نمودن و فریب معاویه دارد. اما در این راه توفیقی به دست نمی آورد! گفت امیر او را که اینها راستست ### لیک بخش تو ازینها کاستست [4] … مولوی در نهایت از زبان معاویه به شیطان می گوید: حالا راست گفتی و سپس با عنکبوت خواندن شیطان – که باید به شکار مگس بپردازد – خود را باز و عقاب اسپیدی می خواند که شکارچی شاه است و عنکبوت چگونه می تواند به شکار چنین بازی رود؟ گفت: اکنون راست گفتی صادقی ### از تو این آید، تو این را لایقی عنکبوتی تو مگس داری شکار ### من نّیم ای سگ مگس زحمت میار باز اسپیدم شکار شه کند ### عنکبوتی کی به گرد ما تند[5] مولوی در این اشعار، مقام معاویه را به گونه ای تبیین می کند که شیطان هیچ راه نفوذی به او نداشته است. همانگونه که عنکبوت هیچ گاه نمی تواند عقابی را شکار کند! او در ذهن مخاطب تصویری از معاویه ترسیم می‌کند که در آن، شیطان نمی‌توانسته به هیچ وجه او را گمراه نموده و بفریبد و عملا عصمت معاویه را به مخاطب خویش القا می‌کند. تصویری که کاملا برخلاف حقیقت وجودی معاویه است. تنها همین اشعار و بدون در نظر گرفتن سایر مطالب خلاف مولوی، راه را برای هرگونه توجیه و تاویل در جهت اثبات تشیع مولوی و ادعای تقیه کردن او می بندد. مولوی اگر اهل تقیه بود، با ذهن خلاق خود می توانست یکی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را جایگزین معاویه کند. اگر واقعاً کسی شیعه و پیرو مذهب اهل بیت علیهم السلام باشد و در عین حال در موقعیت و شرایط تقیه قرار بگیرد، افعال و سخنان وی متناسب با جو تقیه و در حد ضرورت شکل می گیرد، نه این که چون کاسه داغ تر از آش معاویه را تا مقام عصمت و امیرالمومنینی بالا ببرد و لباس کرامت بر تن او بپوشاند. نسخه خطی این قسمت مثنوی در نسخه قونیه: t.me/mjavadmoj/2540 ـ᯽┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈┈ [1] مرحوم شهیدی در شرح خود بر مثنوی می نویسد: با تتبع فراوان، اين داستان را كه مولانا به معاويه نسبت داده است، در هيچ مأخذى نديدم‏؛ شرح مثنوى، سيد جعفر شهيدى‏، شركت انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران‏، 1373، ج3، ص508‏ [2] نثر و شرح مثنوى( گولپينارلى)، عبد الباقى گولپينارلى، مصحح: توفيق سبحانى‏، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، تهران‏، 1371، چاپ دوم، ج1، ص756‏ [3] اشعار مولوی در این زمینه بسیار طولانی است و توجیهات بسیاری را از زبان ابلیس برای فریب معاویه نقل می کند. برای مطالعه تمام اشعار به منابع درج شده مراجعه کنید. [4] مثنوى معنوى، جلال الدين محمد بلخى( مولوى)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران‏، 1373، ص258 [5] مثنوى معنوى، جلال الدين محمد بلخى( مولوى)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران‏، 1373، ص264 ⛓| @mjavadmoj | نشرباشما