لیلا شنیدی؟ شنیدی صدای اذان علی اکبر را؟ لیلا شنیدی؟ شنیدی صدای گریه های بی صدای حسین هنگام بدرقه اش را؟ لیلا شنیدی؟ شنیدی صدای ولوله میان لشکر را وقتی سیمای پیمبر نشانش را دیدند؟ وقتی شنیدند نامش «علی» است! لیلا شنیدی صدای چکاچک شمشیر جوان حسین را؟ صدای رجز خواندنش را؟ نعره های مثال حیدرش میان میدان را؟ لیلا... شنیدی؟ شنیدی صدای شیهه اسب را... وقتی خون جلوی چشمش نشست و بجای خیام، راه میدان در پیش گرفت... لیلا شنیدی؟ شنیدی باز ولوله شد... شنیدی یکی داد زد کوچه ببندید و شنیدی صحرا پر از صدای هلهله شد؟ لیلا دیدی؟ دیدی شمشیر و نیزه و ساطور زدند بر تن بی پناه جوانت... دیدی همان ها که در کوچه از بام ها بر سر مصطفی دوده می‌ریختند چه کوچه ای ساختند برای علی مصطفی نشانت... لیلا دیدی حسین هم تمام این ها را دید و شکست؟ دیدی حسین همان جا جان داد! لیلا دیدی حسین هم شنید؟ شنیدی فریاد هایش را؟ شنیدی صدای نعره هایی که شنیدنش محال بود!؟ لیلا؛ می‌شنوی؟ همه‌ی جوانان این جا یک دست شده، بر سینه می‌کوبند و فریاد می‌زنند: - علی علیِ اکبر لیلا... لیلا! لیلا تمامی‌شان آرزو دارند فدایی باشند... فدایی علی اکبرت فدایی راه حسین! لیلا... پسرانمان، همسرانمان، برادرانمان؛ همه و همه جوان‌هایمان به قربان علی اکبرت... لیلا؛ خیلی از مادران این مرز و بوم، خوب با داغ جوان آشنایند... ما در آرزوی زیارت کربلا کم‌ جوان نداده‌ایم! و در آخر لیلا... شب دراز داغ و فراق...* میخواهی همه روضه شب هشتم را برایت در دو بیت خلاصه کنم؟ - جوانان بنی هاشم بیایید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم... *معنی نام لیلا شب دراز و طولانی، یا همان طولانی ترین شب ماه قمری است.