✍️📚شرح خاطره ای از مقام والای شهید نظری و شفای مادر یک شهید به روایت پدر بزرگوار شهید: 🍀🌻پدر شهید علی‌ اکبر نظری ثابت نقل می‌کند: به گلزار شهدا که رسیدم دیدم خانم مسنّی دارد سنگ قبر فرزندم را می‌شوید. بالای سرش رسیدم 🌼گفتم:«خانم شما این شهید را می‌شناسید؟ 🌸گفت:«تا یک هفته پیش او را نمی‌شناختم. 🌼گفتم:«پس چی شد که شناختید؟ 🌸در پاسخ گفت:«من خودم سیده‌ام و هستم. فرزندم در ردیف دوم پیش پای شهید زین‌الدین مدفون است. بیماری لاعلاجی گرفتم و مدت‌ها دنبال مداوا بودم. هرکاری کردم خوب نمی‌شدم؛ خیلی ناراحت بودم. از خدا خواستم تا حداقل خواب فرزند شهیدم را ببینم. وقتی به خوابم آمد،به پسرم گله کردم که مگر تو شهید نیستی؟من مادرت هستم و سیده‌ام! کاری بکن و از خدا بخواه شفا بگیرم. 🌹پسرم گفت:«برو سر قبر علی‌اکبر. 🌸گفتم:«کجاست تا پیدا کنم؟ 🌹گفت:«عصر پنج‌شنبه پدرش می‌آید سر قبرش،بگرد پیدا می‌کنی.چند بار آمدم تا پیدا کردم.به شهید شما متوسل شدم و شفا گرفتم. 🌸بار دیگر از خدا خواستم تا خواب پسرم را ببینم.به خوابم آمد.از او پرسیدم: چرا مرا به آن‌ شهید حواله دادی؟ 🌹گفت:«در این عالم شهداء درجه و جایگاه‌ های متفاوتی دارند. هرکسی در دنیا اخلاص و تلاش بیشتری داشته در اینجا درجه و مقام بالاتری دارد. 💟💟 به همین خاطر شما را به شهید ارجاع دادم.