اهل بیرون رفتن از خونه برای تفریح نیستم ،،، توی خونه خیلی بیشتر بهم خوش میگذره اما امشب دیدم داره بارون میباره ، یهویی دلم خواست برم بیرون از خونه و توی خیابونای اطراف بگردم مردم لباس های پاییزی شون رو پوشیده بودن و شب جمعه ای توی این هوای لطیف بارونی اومده بودن خوش گذرونی ،،، رستوران ها ، کافه ها ، جگرکی ها مملو از مردم شاد و خوشحال بود بوتیک ها لباس های خوشگل پاییزی رو به نمایش گذاشته بودن چراغ های رنگی که توی قطره های بارون یک تلاء لوء زیبایی درست کرده بودن اول خدا رو شکر کردم بخاطر امنیت و رفاهی که مردم دارن ، کاری ندارم بعضیا ناشکری میکنن اما خدا رو شکر توی کشورمون نعمت فراوونه بعد هم بغض کردم به یاد مردم فلسطین ، اونایی که این روزها بیگناه دارن کشته میشن یا عزیزانشون رو از دست میدن ... برای آزادی شون دعا کردم رفتم مقابل یک بیمارستان که نزدیکمون هست ، ایستادم و برای شفای همه مریض ها و همسر یکی از دوستانم که تصادف کردن دعا کردم و از خداوند برای همه شون شفا خواستم بارون همچنان میبارید ، دیدم چشمای من هم بارونی شد شب جمعه و هنگام نزول باران و اشک چشم ... شرایط اجابت دعا فراهم بود ، برای همه دعا کردم الهی همه شما دوستان ، در کنار عزیزانتون تندرست و دلشاد زندگی کنید ، الهی که زندگی هاتون پر از برکت باشه ، الهی امام زمان دعاگوتون باشه ، الهی خدا ازتون راضی باشه شما هم برای خواهر کوچیکتون دعا کنید یاعلی