گواه چنان‌که سر نزده هیچ جز گناه از من نمانده است به‌جز نامه‌ی سیاه از من اگرچه ظاهر شاد و خیال خوش دارم ولی ندیده کسی حال روبه‌راه از من به فکر این‌که زرنگم، جهان اهل فریب هزار مرتبه برداشته کلاه از من هزار توبه شکستم، خدای توبه‌پذیر همیشه بوده گذشت از تو، اشتباه از من خوشم که بنده‌ی تو بوده‌ام در اوج گناه که برنداشته‌ای لحظه‌ای نگاه از من هزارشکر که آغوش گرم تو باز است اگرچه سر بزند جرم گاه‌گاه از من اگرچه جاده پر از پیچ‌وخم شد اما تو محافظت کردی در تمام راه از من به خویش آمدم و هاتفی ندا آورد: به حکم آینه‌ی "سَلْ، تُعِطْ" بخواه از من کرامت تو چنان شد که یک عبادت را قبول کرده به جای هزارماه از من دوقطره اشک برای حسین ریخته‌ام... به روز حشر بخواهی اگر گواه از من من از حضور تو شرمنده‌ام امام‌زمان که برنیامده در این فراق آه از من @mkomeit