برای خادم مردم جناب آیت الله رییسی که در شب تولد امام رضا (ع) آسمانی شد کسی که رفت از اینجا شهید چندم بود مجاهدی که دلش جایگاه مردم بود درست مثل وضو پاک و با طهارت بود و خاکسارتر از تربت تیمم بود برای پرسش مردم کنار این همه عشق همیشه گرم‌ترین پاسخش تبسم بود شب زیارت مولا غروب یکشنبه درست ساعت هفده که روز هشتم بود زمان بدور خودش هشت بار مستی کرد درون سینه اش انگار یک تلاطم بود دو بالگرد که از ابرها گزارش ریخت زمین برای شنیدن پر از ترنم بود شروع حادثه تکثیر آن حکایت تلخ دریغ و درد که پایان آن تهاجم بود پرنده چرخ زد و ناگهان در آتش سوخت چو آتش از نفس افتاد سرو هیزم بود دو روز بعد میان اتاق خاموشش هر آنچه داشت بجز راه روشنش گم بود اسماعیل سکاک ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۳